چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

عقده های رو ی اعصاب

الان همه چی رو اعصابمه. وقتی همه چی رو اعصابمه دیگه حتی سخت تر نفس میکشم.

این همکارم همش مزخرف میگه همش فیلم بازی میکنه. دلم میخواد خفش کنم. برای اینکه کمتر حرف بزنه همش تاییدش میکنم.

اصلاْ باورم نمیشه آدمها انقدر عقده هاشون رو فرا فکنی کنن.

خوب همه عقده دارن اما نباید برای شفای عقده ها آدم های دیگه رو فشار بدی.

باید آروم آروم تو خودت عقده هات و باز کنی و حلش کنی.اونجوری دیگه حتی صدای عقده هات رو کسی نمیشنوه.


نوشته شده توسط تو



نظرات 4 + ارسال نظر
هادی جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:54 ب.ظ http://rahibeaseman.blogsky.com/

سلام خانم تو
شما هم درگیری هایی داری که باعث آزردگی خاطرت شده
درسته حق با شماست نوشتن باعث می شه این چسبندگی های روحی یه کم تسکین پیدا کنه
روزگار همیشه بر وفق مراد

راحیل جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ http://hatef88.blogsky.com

خیلی قشنگ نوشتی.

سالار جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.shghvweb.blogfa.com

سلام بر تو ( همون شمای خودمون )

این دلتنگی من سابقه داره فکر میکنی سی سال برای رفع این دلتنگی کافی باشه؟ من 30 سال صبوری کردم اما هر روز این دلتنگیها برام شدید تر و تندتر شده و بهیچوجه کم نمیشه بلکه گذر زمان آن رو تسکین هم نداده

اما منم زمستون رو بیشتر دوست دارم ولی به نظرم هر چیز به جای خویش نیکوست

قلم روانی داری
برات آرزوی موفقیت روز افزون دارم
آیکون لبخند و یک دسته گل

پس دیگه باید از لیدوکائین استفاده کنی.(مراجعه شود به پست لیدوکائین)

بادسرگردان جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://tofane68.blogfa.com

سلام
وبلاگتون و نوشتهاتون جالبه خیلی
من متافیزیک رو تا وسط هاش رفتم
تا مرز جنون
ولی الان یه چن سال میشه کنار گذاشتممتاسفانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد