نه نخواب. ترجیح میدم این سه شبانه شب رو بیدار بمونیم سیگار بکشیم.عزیز بومی ای هم قبیله گوش بدیم و.......... وقتی هم روز شد بخوابیم. انقدر عمیق بخوابیم که همه فکر کنن مردیم. یادش بخیر.....
آره اینو دوست دارم.خیلی . باشه پس تو تاریکی سیگار میکشیمو عزیز بومی گوش میکنیم و نمیخوابیم
یادت هست از همان قدیم این ستاره ها بودن که برای آرمیدن به شمارش آنها می نشستیم ٬ نه این سیاهی ٬ که صدای جیرجیرک ها کنار نور نقره ای و وهم سکوتش بود و شب را می ساخت. کاش بجای سه شب ٬ شب بود و سکوت و کویر...
شب شبیه رویاست... رویایی از جنس خاموشی و سکوت! تو به شب محتاجی و لابد به آرامش ... تا پلکهایت را بر هم بگذاری و به خوابی عمیق فرو روی و زیر ملحفه شب رویا ببینی!! برایت شبهایی آرام و پرخاطره آرزو دارم .. شبهایی سرشار از صدای جیرجیرکها و بوی مهتاب و عطر شب بوها... این آرزوی صادقانه ایست برای تو دوستی عزیز و غمگسار که پیامهایش را دوست میدارم!
فرخ جان این پست رو من نوشته. ولی میدانم که تو هم شما را دوست دارد زیاد.
خوش به حالتان که باهم ما شدید نه با دیگری
سلام
سلام
اصلا کاش همیشه شب بود !!
نه همیشه
دل منم خیلی چیزا میخواد ....
طعم تلخ زندگی یه زهر ماریه که با هیچ شیرینی شیرین نمیشه ....
چون تا حالا اون طعم شیرین و نچشیدی فکر میکنی
salam
علیکم السلام
حالا اگه بازم خوابت نبرد می خوای سفارش ۶ ماه شب بدی؟؟
یه قرص بخور بخواب همه را تو دردسر ننداز
نه. ۳ شبانه شب کافیمه
قبول ندارم ....
من و تو ما نشدیم ....
قرار نیست کسی ما شدن من و تورو قبول داشته باشه خودمون اینو قبول کردیم
ما شرقی ها همه گذشته پرستیم .....
منم شبو به روز ترجیح میدم .....
من گذشته رو نمیخوام. فقط ۳ شب رو خواستم
چقدر این قفس برایم تنگ است ......
من تاب تنگنا ندارم ......
..
.
..
.
.
لینکت کردم .
با این اسم لینکم کن :: میوه های تلخ ::
مرسی که هستی
واقعا شبا خیلی بهتر از روزاست خیلی.کاش اصلا ۳۰ شبانه روز شب بود اینطوری بهتر میشد...
مرسی از حضورت.
۳۰شبانه شب
نه نخواب.
ترجیح میدم این سه شبانه شب رو بیدار بمونیم سیگار بکشیم.عزیز بومی ای هم قبیله گوش بدیم و..........
وقتی هم روز شد بخوابیم. انقدر عمیق بخوابیم که همه فکر کنن مردیم.
یادش بخیر.....
آره اینو دوست دارم.خیلی . باشه پس تو تاریکی سیگار میکشیمو عزیز بومی گوش میکنیم و نمیخوابیم
یادت هست از همان قدیم این ستاره ها بودن که برای آرمیدن به شمارش آنها می نشستیم ٬ نه این سیاهی ٬ که صدای جیرجیرک ها کنار نور نقره ای و وهم سکوتش بود و شب را می ساخت.
کاش بجای سه شب ٬ شب بود و سکوت و کویر...
یا علی.
کاش سه شبانه شب بود و سکوت و کویر....
وقتی آدم اینطوری میشه گوبا میخواد از یه سرس واقعیت ها که در روز عذابش میده فرار کنه . نه ؟
انقدر عذاب آور ها در روز زیادن که یادم رفتتشون.
البته فقط تو میدانی و من
سه شبانه روز شب باشد . . .
بس است برای دیوانه شدن /.
شب برای خلاصی از دیوانگیست
سایه ها سیاه های صورتم بودند که پوسیدند...
عاشق شبهای تهرانم.... بلولی میو ن یه مشت کولی .../
زنده باشی رفیق
شب و سیاهی عالیست
شبانه شب.... زیبا بود...
آمدم از (تو) بابت کامنتشان تشکر کنم اما ظاهرا این را (من) نوشته است
فرقی نمیکند من یا تو
مرسی که هستی
شب شبیه رویاست... رویایی از جنس خاموشی و سکوت! تو به شب محتاجی و لابد به آرامش ... تا پلکهایت را بر هم بگذاری و به خوابی عمیق فرو روی و زیر ملحفه شب رویا ببینی!!
برایت شبهایی آرام و پرخاطره آرزو دارم .. شبهایی سرشار از صدای جیرجیرکها و بوی مهتاب و عطر شب بوها... این آرزوی صادقانه ایست برای تو دوستی عزیز و غمگسار که پیامهایش را دوست میدارم!
فرخ جان این پست رو من نوشته.
ولی میدانم که تو هم شما را دوست دارد زیاد.
چسبید!
به روحم نه، به دلم.
به خوب جایی چسبید
خوابت ببره بعدش چی؟
بعد سه شبانه شب باز روز میشه و بازم روزنه های امید بهت میتابه! اونوقته که نمی تونی بخوابی!