چند روزه که یه جوریم. انگار تو این دنیا نیستم. انگاری که راه من با بقیه آدما فرق داره.مثل این که تو صف انتظارم. ولی نمیدونم انتظاره چی. حتی اینو نمیدونم که از بقیه جلوترم یا عقب تر . نمیدونم منتظرم که بقیه به من برسم یا من با یه اتفاقی به بقیه برسم. تو هپروتم. انگار هیچکس منو نمیبینه و این یه حس خوب بهم میده. دلم میخواد مغز منم بیافته تو اون لیوان یخ تو.
نوشته شده توسط من
:)
باید گریست
چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما
همیشه منتظریم و کسی نمیآید.
میخواستم بگم دورت بگردم اما گفتم چه فایده......
تو میگفتی شاید نتیجه داشت. شاید ... :-)
سلام تو
مرسی از حضورت
خوش به حالت که همچین حسی داری
اگه میدونی چه جوری به این حال رسیدی بگو منم دوست دارم این حسو تجربه کنم.
منتظر حضور سبزت هستم.
این پست توسط من نوشته شده.
(این وبلاگ توسط دو نفر نوشته میشود (من و تو))
انتهای هر پست هم نوشتیم که توسط کی نوشته شده.
این نیز بگذرد :دی
۱۰۰ البته
تو خودت باش درست میشی
چون خودمم سخته
ولی من دلم میخواد مغزمو بندازم تو اب جوش تا وا بره.چربی هاش از هم بپاشه
وواااییی نه مغزم میسوزه. عصبیم کردی
حالا چرا دیوانه؟؟
چون دیوانه ام
نمرده باشی خبر نداشته باشی. truewoman نباشی!؟
نه اینو فقط میدونم که زنده ام دون ژوان
منم دارم مثل خودت اینجوری میشم .. منتها شما دو نفرید و با همید و من فقط یک نفرم .. تنها و خسته و غمگین... خداوند شما رو برای هم حفظ کنه ..
اونوقت ما ۳تا میشیم و تو دیگه خسته و تنها نیستی
این که منتظر رسیدنی ، یعنی نرفتی اصولا!
-
تصدقت ..[گل]
امیدوارم زودتر برسم هرچند انتظارو دوست دارم .
مرسی که هستی کوریون
نظرت شما دو تا راجع به این که اصلا اون مغزه رو بندازین بره چیه ؟ خیلی خوبه ها !
حیف نیست واقعا؟
دو تا مغز توی یک لیوان یخ! نه جا نمی شه. باید فکر دیگه ای بکنی
خوب میندازیم تو یه پارچ. مرسی از راهنماییت
کدوم لیوان یخ ؟؟ مگه مغز میره توی لیوان ؟
همان لیوان یخ. لیوان یخ تو
گاهی میرود
انتظار حس عجیبست
شاید انتظار گذشتن از خود .....
نه فکر نمیکنم انتظار از خود گذشتن را داشته باشم
گاهی بهتره خسیسی رو کنار بذاری و سرمایه ات رو با بقیه قسمت کنی!
کدام سرمایه ؟
این وبلاگ توسط دو نفر نوشته می شود (من و تو).
احتمالا تو برای شما کامنت گذاشته و شما جوابش رو اینجا تو پ ستی که من نوشته دادید.
نه دیگه لیوان کمه پارچ لازم شدین
مغز من جا میشه تو باید یه فکری به حال مغزش بکنه
انتظار بده
حالا واسه هرچی که هست
امیدوارم انتظارت بیخود نباشه و به سر برسه
امیدوارم...
سلام. این روزها را دوست دارم یا ندارم مهم نیست . مهم اینست که حوصله ای نیست تا سر کنم این همه رنج را...
من چون وبلاگ های باحال رو لینک می کنم . لینکت کردم...
سلام
رنج نیست برای من ولی حوصله اش را ندارم هر چه که هست
مرسی
می گریم
برای تو
نه
برای خودم
برای چسبندگی روح خودم
و شاید
اگر اشکی ماند
برای روح تو و او
اشکهای شما را سپاس.
در برابر وحشی ترین تازیانه ها,
سکوت مردانه و غرورآمیز مرد نباید بشکند.
در برابر هیچ دردی لب مرد نباید به شکوه آلوده گردد.
من از نالیدن بیزارم.
سنگین ترین دردها و وحشی ترین ضربه های آفرینش,
تنها می توانند مرا به سکوت وادارند.
نالیدن,
زاریدن,
گله کردن
,شکایت,
شب سکوت تاریکی
و این چیزی است که من را به آرامش میرساند
تو اون لیوان یخ تو ...
می نویسی /. مینویسم /. انگار باید نوشت تا آروم شد !
چون آرومم مینویسم
ای بسوزه پدر عاشقی
ای کاش عشقی در کار بود