وقتی کسی دور خودش دیوار می کشه یعنی با یکی پشت دیوار خلوت کرده و اون کس چه کسی جز تنهایی است؟ وقتی کسی دور خودش دیوار می کشه یعنی نباید خلوتش رو با تنهایی بهم زد
این همون کاسه داغ تر از اش نشوید است خوب اومدی اینو تو : چقدر بغضت غمگین بود موضع یک مداد تراش تو الان به حیثیت ما تبدیل شده الان شرف ما را می برند نمیتوانی بغض هم کنی من : به پیوست شهادت بر علیه مان می برند می دوزند تنمان می کنند تو جرات داری در بیاور ! از نوشته هات خوشم اومد زیاد
دقیقا همین موضوع است... ممنون. حتما میایم میخونیمت...
دسامبر سفید
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ
ممنون که اومدی می خونمت
ما دو نفر هستیم که این وبلاگ رو مینویسیم (من و تو). انتهای هر پست هم مشخص میکنیم که پست رو کی نوشته. اون من بوده که اومده شما رو خونده... من الان وقت ندارم ولی میام حتما...
شاید بد هم نباشد ...نمی دانم...میدانی گاهی این دیوارها می شوند زندان...آن وقت سر و کله ی زندانبانی بی رحم پیدا می شود که راه را بر هر روزنی می بندد! به این جاهایش که فکر می کنم با خودم می گویم شاید بد هم نباشد یک نفر برای پنجره شدن سعی کند ! دیوارها را مسخره کند و اصلا در بسازد! نجاتت دهد نگذارد به حبس ابدی خود خواسته بروی ... فکر می کنم گاهی لازم است... چقدر حرف می زنم!!!
این تو هستی که دیوار میکشی و شاید گاهی لازم باشد کسی به فریادت برسد اما واقعا گاهی.... چقدر خوب حرف میزنی....!!!
منظورم اینه که من یکیو دوس دارم و میدونم که دور خودش که دیوار کشیده به ضررشه میدونم که مشکلات با محصور کردن شخص حل نمیشه بلکه با به اشتراک گذاشتن مسائل با دوستان یکدل و واقعی حل میشه. چون خودم همه این راهها رو رفتم و میدونم آدم ناخوش با بستن پیله دور خودش هر روز بدتر و بدتر میشه و تنها راه باز کردن پیلهس.
با این حال اگه طرفش برم عین همین پست تو ناراحت میشه خوب؟ سؤال من اینه که فرض کن من کسی رو دوست داشته باشم وبدونم با این حصار اون داره هر روز بدتر از دیروز میشه و فاصلهش با جامعه هی بیشتر و وخیمتر میشه. چکار کنم که ناراحت نشه اما بتونم پیلهشو باز کنم.
سلام این بار دیگه فکر کنم دارم واسه خود ِ خودت کامنت می ذارم ! ممنون از اظهار لطفت راستی اون وبلاگ پیکرتراش رو معرفی کن ، ممنون می شم . ادامه دار باشی ...
سلام. مرسی که واسه خود خودم نظر گذاشتید... مرسی که سر میزنید. توی لینکام هست. بالای اسم وبلاگ شما...
وقتی کسی دور خودش دیوار می کشد نباید پنجره اش بود بلکه در تمام حالات و احوالات ، صررف نظر از جهان بیرون ، باید پنجره بود . انسان چیزی نیست جز یک دریچه ... دریچه ای به جهان بی دیوار ... حالا اگر سوژه ی مورد بحث نخواست دریچه رو باز کنه اون دیگه انتخاب خودشه اما این باعث نمی شه که ما تغییر ماهیت بدیم .
اگر پشیمان شد، می توانیم کلنگ بهش برسانیم؟
اگر شد خودش دیوارها را با ناخن هایش هم که شده خراب میکند....
باید این جمله رو با آب طلا بنویسم روی در اتاقم.. موبایلم .. خودم !
کلا ما جمله های طلایی زیاد میگیم
اما توی هر دیواری پنجره باید باشه.
با تبادل لینک موافقی؟
گاهی نباید باشد...
خواهش میکنم.لطف دارید.
چشم
چشمتان که از روی دل نبود؟
واقعا نشوید...
پس پشت دیوار منتظر می مانم!
پشت دیوار هیچکس منتظر من نبوده و نیست.هیچکس و هیچ وقت...
اما اگه یک بار کسی را منتظر ببینم هرگز دیوار نخواهم کشید از آن به بعد...
پس چطوری حالیش کنیم در اشتباهه؟؟
در اشتباه نیست...
چشم...از این به بعد سعی می کنیم که سعی نکنیم.
واقعا سعی نکنید...
مگر اینکه فریاد رسی از بیرون بخواهد....
پنجره که جای خودش
در میشوند گاهی!
سلام
باید دیوارها را با هزاران لایه بتن ساخت...شاید نتونن چیزی بشن برایمان....
علیک
مخصوصا به زور!...
این زورشون حال آدم رو بهم میزنه...
کاش می فهمیدیم عزیزانمان هم گاهی نیاز به حصاری از تنهایی و سکوت دارند که از حتی از ورود عزیزترین کسانشان نیز ایزوله باشد
کاش.....
جنینم همین حالتو داره... اما امان از سزارین...
آره خب اینطوری ضایع اس.
چون امکان داره یکی بخاد از پنجره دزدکی توو رو نگاه کنه.
شاید آدم سرلخت باشه. خب بده دیگه.
شایدم همین که تو میگی درست باشه آلن...
چشـــــــــــــــــــم...
حتی اگه اصرار هم کرد این کارو نمیکنیم خوبه؟
نامردیه ولی خو میخاست دیوار نکشه ب من و تو و ما چ؟
بله.خوبه که آدم فضول نباشه اصلا...
خیلی خوشم اومد! عالی بود این پستت .
ممنون.
مرسی که میاید میخونید...
وقتی کسی دور خودش دیوار می کشه یعنی با یکی پشت دیوار خلوت کرده
و اون کس چه کسی جز تنهایی است؟
وقتی کسی دور خودش دیوار می کشه یعنی نباید خلوتش رو با تنهایی بهم زد
یعنی کلا کاری به کارش نداشته باشید...
سلام
اولا مرسی از فاتحه ای که برام خوندین .
دوما حقیقتا موافقم . گل گفتید .
اینقدر بدم میاد تو خودم باشم دیگران بخوان منو از اون حس در بیارن . اونم با اون روشهای مزخرفشون .
و حرفهای به قول خودشون امید دهنده که از 100 تا نامیدی بدتره و گاهی واقعا مزخرف........
پنجره بودن هم حس و حال بودن و زندگی میخواد که ما نداریم ...
چشم !
مرسی....
اگه حس و حالش رو هم داشتی نشو...
وقتی پشت دیواری اون ورشو نمی بینی . پس مطمئن نباش کسی نیست .
وقتی بیام بیرون ببینم کسی منتظرم بوده بدنم کرخت میشه...
و دیگه دورم دیوار نمیکشم احتمالا....
سایبانی می شوم. برایت.
خوشم میاد همیشه یه راهی پیدا میکنی.
حوصله ندارم وگرنه حریفت میشدم...
دیر اومدی چند سال....
راستی کار و کاسبی خوب بود؟؟سودهای کلان کردی؟؟!!
ایضا کسی که کمک نمیخواد سعی نکنید کمکش کنید
واقعا..
آخه بعضی ها هستن که کمک رو تو حلق آدم میکنن....
این روزها نگاه قلمت عوض شده است رفیق
دوست دارم این نگاه را
فقط شاید باید کمی در شکل نوشتن جلاد تر باشی
شاید با مطالعه ی بیشتر به چیزی که می خواهی برسی
و می رسی بی شک
به رسم رفاقت و مهر
دخو جان این پری ها نیمزارن آدم به مطالعه برسه که.والا...
حالت چطوره دخو؟؟؟
حتما، اصلا مگه من مرض دارم
ولی نذاریم دیوار تنهایی به دیوار درد بی درمون تبدیل بشه
سلام
درد بی درمون باعث میشه دیوار بکشیم...
علیک...
بس است دیوار کشیدن
کمی پنجره لطفا ...
بس است برای تو
بس نیست برای (تو)...
گاهی لازم است هوای بیرون تهویه شود!
اگر بخواهیم خودمان پنجره میسازیم...
خب بستگی داره تا کی بخاد پنجره بشه ب نظر من...
ولی خب هرکسی نمیشه ک این پنجره بشه
اگر پنجره میخواست دیوار نمیکشید...
دیوار دیگران رو فکر نکنم بتونیم ببینیم.مگر بخواد که ببینیم.
نمیبینید تا وقتی که زارپ بخورید به دیوارهاش.
اون موقع میبینید..
این همون کاسه داغ تر از اش نشوید است
خوب اومدی اینو
تو : چقدر بغضت غمگین بود موضع یک مداد تراش تو الان به حیثیت ما تبدیل
شده الان شرف ما را می برند نمیتوانی بغض هم کنی
من : به پیوست شهادت بر علیه مان
می برند می دوزند تنمان می کنند تو جرات داری در بیاور !
از نوشته هات خوشم اومد زیاد
دقیقا همین موضوع است...
ممنون. حتما میایم میخونیمت...
کاش همه این رو درک کنن
کاش با درک نکردنشون حداقل پاره نمیکردنمون...
راهی نشانم بده اگر دوستش داشته باشم.
نگرفتم منظورتون رو؟؟؟؟؟!!!
ممنون که اومدی
می خونمت
ما دو نفر هستیم که این وبلاگ رو مینویسیم (من و تو).
انتهای هر پست هم مشخص میکنیم که پست رو کی نوشته.
اون من بوده که اومده شما رو خونده...
من الان وقت ندارم ولی میام حتما...
توصیۀ خوبی بود "تو"ی عزیز ..
مرسی کوریون عزیزتر...
دیگه من و تو رو شناختیا...
دیگه با خیال راحت کامنت میگذاری؟؟
من و تو
در وبلاگم نیافتمتان
گفتم اینجا پیتان بگردم
سلام
میایم میخونیمت هیس حراف ما...
مرسی که میای ما رو میخونی.....
مگه پنجره بودن بده ؟
آقا خیلی بده....
حداقل برای کسی که دورش دیوار کشیده...
اونوقت لب پنچرش بشینیم و ...
همین که پنجره اش باشید کافیست برای کشتن او....
دیگه به لب پنجره نشستن نمیرسه....
بذار پنجره باشند ... میزنیم با سنگ ُ شیشه هاشونو داغون میکنیم
با اون حالمون.....
چه عجب فرخ جان...
حالا نمی اومدی. چه کاری بود؟؟
حالا خوبه سفر خوش نگذشته بود....
اصن من از همون اول از پنجره خوشم نمیومد!نمیشه در بشیم؟!
ای بابا!!!
ما میگیم پنجره نباشید اون وقت ایشون تقاضای در بودن دارن؟
دوست داری یکم با دقت تر بخونی؟؟؟!!!
بی نظیر بود
ممنون.
ایشالا که پنجرتون نشن...
ظاهراْ از همین «تو» شروع کردی. همین «تو» دیواری است برای اسمت که ما هم بنا نداریم بدانیمش! راضی شدید؟
راضی شدم.... کاملا.
این رو باید تو کتابای دبستان نوشت تا بچه ها از کوچیکی یادش بگیرن.
البته لازم نیست حتما تو کتابها بنویسن...
همین که پدر مادرها بی جهت پنجره دیوار بچه نشن خودش یه آموزش عملیه....
شاید بد هم نباشد ...نمی دانم...میدانی گاهی این دیوارها می شوند زندان...آن وقت سر و کله ی زندانبانی بی رحم پیدا می شود که راه را بر هر روزنی می بندد! به این جاهایش که فکر می کنم با خودم می گویم شاید بد هم نباشد یک نفر برای پنجره شدن سعی کند ! دیوارها را مسخره کند و اصلا در بسازد! نجاتت دهد نگذارد به حبس ابدی خود خواسته بروی ... فکر می کنم گاهی لازم است...
چقدر حرف می زنم!!!
این تو هستی که دیوار میکشی و شاید گاهی لازم باشد کسی به فریادت برسد اما واقعا گاهی....
چقدر خوب حرف میزنی....!!!
منظورم اینه که من یکیو دوس دارم و میدونم که دور خودش که دیوار کشیده به ضررشه میدونم که مشکلات با محصور کردن شخص حل نمیشه بلکه با به اشتراک گذاشتن مسائل با دوستان یکدل و واقعی حل میشه. چون خودم همه این راهها رو رفتم و میدونم آدم ناخوش با بستن پیله دور خودش هر روز بدتر و بدتر میشه و تنها راه باز کردن پیلهس.
با این حال اگه طرفش برم عین همین پست تو ناراحت میشه خوب؟ سؤال من اینه که فرض کن من کسی رو دوست داشته باشم وبدونم با این حصار اون داره هر روز بدتر از دیروز میشه و فاصلهش با جامعه هی بیشتر و وخیمتر میشه. چکار کنم که ناراحت نشه اما بتونم پیلهشو باز کنم.
جوابت رو تو وبلاگ خودت دادم.
بیرون باید به فکر تهویه ی هوای خودش باشد. پس دیواری میسازد
بس که اون بیرون شلوغه آدم تهوع میگیره گاهی...
پس دیوار میکشه...
سلام
این بار دیگه فکر کنم دارم واسه خود ِ خودت کامنت می ذارم !
ممنون از اظهار لطفت
راستی اون وبلاگ پیکرتراش رو معرفی کن ، ممنون می شم .
ادامه دار باشی ...
سلام.
مرسی که واسه خود خودم نظر گذاشتید...
مرسی که سر میزنید.
توی لینکام هست.
بالای اسم وبلاگ شما...
سلام
وقتی کسی دور خودش دیوار می کشد نباید پنجره اش بود بلکه در تمام حالات و احوالات ، صررف نظر از جهان بیرون ، باید پنجره بود . انسان چیزی نیست جز یک دریچه ... دریچه ای به جهان بی دیوار ... حالا اگر سوژه ی مورد بحث نخواست دریچه رو باز کنه اون دیگه انتخاب خودشه اما این باعث نمی شه که ما تغییر ماهیت بدیم .
فقط دیوار است.
هیچ پنجزه ای نمیخواهد...
واسه کسی که داره خفه میشه لازمه پنجره اش باشی
اگر خودش نخواد هرگز لازم نیست...