چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

بادها

در کوچه پس کوچه ها قدم زدن....

و این سوال که بادها برای که خواهند وزید؟!

این وزیدن ها بیهوده نخواهد بود.....؟


نوشته شده توسط تو

نظرات 57 + ارسال نظر
بهار پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

بادها برای من می وزند.

درگوشی میگم: عاشق باد و بوران و طوفان و رعد و برقم

حالا چرا در گوشی...؟!

حسام پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://www.notefalse.blogfa.com

روسری رقصنده با باد می روی در یاد بر بند رخت... مائیم که می دویم از پی باد... یا نمی دویم از پی باد. یا می رویم از یاد... /

فدایی داری بچه../

خودت فدایی داری حسام...
اصلا جد و آبادت فدایی دارن.... :)

مژده پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.fasle-sardd.blogfa.com

میوزند که به یادمان بیاورند انسانیم هنوز...

یعنی واقعا با وزیدن باد یادمون میاد؟؟؟؟!!!!
یه بنده خدایی میگفت گاهی با مشت و لگد هم یادمون نمیاد...

اکنکار پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.jvmt.blogfa.com

فرصتی است تا اینرا دریابی...

بادها همیشه فقط برای تو می‌وزیده‌اند.

به قول کوریون پیامبر اعظممان...
"اینسان ما باشیم که بادها برای ما بوزند..."

آغازی دیگر پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ http://start2.blogsky.com

برای چشمان پنهان شده در دیوارها

دیوارهای پس کوچه؟!
یاد چشم گرگ ها افتادم تو تاریکی کویر...

هیس پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

بادها هی میوزند اما نه میتوانند آدم ها را ببرند نه خاطرتشان را.
باید بادها را کمی تشویق کرد به بردن که نه به آوردن

سلام

حتی برای آوردن پیامی؟؟؟؟!!!
مطمئنی هیس عزیز؟؟؟!!!

مجتبی پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ب.ظ http://www.khoshbash.blogsky.com

بادها می آیند که هوای مانده، حوصله مون رو سر نبره.

حوصله دماغمون رو احتمالاً...
چه عجب نبودید حتی توی وبلاگ خودتون...

الناز پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ب.ظ http://www.barangoone.blogfa.com

به باد و بود توی کوچه پس کوچه ها چیکار داری ؟ ؟ ؟
جای اینا یه کم بیشتر به خودت فکر کن .

بیا بزن الناز...
اصلا تعارف نکن....اصلا بزن ما رو له کن...
اصلا با چوب بزن...
دیوار ما کوتاهه الناز....تو هم بیا بزن :)

دختر حوا پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/

برای پرواز قاصدک ها

مرسی عزیزم...

MisspInk پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ب.ظ

برای تو

چشات و ببند و خودت و بسپار بهش...

چه باحال...

MisspInk پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ

ممم...

دلم خواست تو

چیزای خوبی و با خوندنش تصور کردم...

منم همینجور با کامنت قبلیت...

zeinab جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://makhfigah90.blogfa.com

وزیدن باد کمترین اهمیتی نداره!!

سلام...
خوش اومدید و شما بیشترین اهمیت رو دارید وقتی ما رو میخونید...

روسپی باکره جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ق.ظ http://rospiyebakere.blogfa.com/

باد ها می وزند
حتی اگر من نباشم
حتی اگر تو نباشی
بادها می وزند
بی "من" بی " تو"

"من" برگشت؟
یا هنوز " تو " تنهاست ؟؟؟!!!

نه بابا بر نگشته دهن ما رو سرویس نموده...

اکنکار جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ http://www.jvmt.blogfa.com

خواستم بگم مثل صب وقتی الان آمدی پیشم اتقافقن من همینجا بودم.

چه خبر است؟ نکنه زیر سر "تو" است؟

شاید هم زیر سر تو (اکنکار) است...

دختری زیر خروارها هوا جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ http://www.dyani63.blogfa.com

مگر چیز بیهوده ای هم داریم؟

بله...زیاد...
همین خود من که به قول یکی از دوستان تنزل کرده ام در حد یک سنگ...
شما هم موقعی آمدی که حالم اصلا خوب نیست...
اما مرسی که بالاخره از خاموشی اومدی بیرون...

پیکرتراش پیر جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ http://khialkade.blogfa.com

سلام بر توی عزیز
اگر نیستم و دیر به دیر هستم بر من ببخش
این وزیدن ها هیچ بی پاسخ نخواهد ماند ، من تجربه کردم
ادامه دار باشی ...

همین که کم میای اما میای خوبه....
ممنونم واقعا...آمدن شما اعتباریست برای ما...
من به تجربه شما اعتماد میکنم...

فرناز جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ http://charkhrisak.blogfa.blogfa.com

بادها برایم نوید خوش خبری اند ...

بادها برای من خانه براندازند به تازگی...

absolution جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.absolution.blogsky.com

بادها می وزند تا ناخواسته
آلت قتاله ی برگهایی باشند که روی شاخه ها
زرد شده اند

دوباره زدی تو کار اونایی که اصلا بهت نمیادا....
مرسی که هستی و ما رو میخونی خال تور جان جانان....

میلاد جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ق.ظ http://chashmanekhamush.blog sky.com

ته
این بادها بیهوده نیست رفیق
برای بهم پیوند دادن افکار ماست، آن وقت که دست در جیب کرده ایم و تنها قدم می زنیم!
آن زمان که فکر ما به هزاران جا می رود.
اون باد برای آرام کردن دل پریشون ماست...

حوصله صداش رو ندارم گاهی...

امیر علماء جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://vlife.blogsky.com/

فکر نمی کنم مهم باشه که برای کی بوزه! مهم اینه که میوزه! البته من عاشق راه رفتن و قدم زدن تو بادو بورانم!

تو اون کوچه پس کوچه یکم مهم بوده....
من هم عاشق قدم زدن در برف هستم...
حالت بهتر شده کمی؟؟

اکنکار جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.jvmt.blogfa.com

سلام...

اینجایی؟؟؟

علیک...
نه اونجام...

آفتاب جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ق.ظ http://sunset2008.blogfa.com

باد ها از گذر زمان می وزند
و لحظه ها را با خود می برند..!

گاهی هم تو یه لحضه تبدیل به گردباد میشن...
تازه واردید گویا...خوش آمدی آفتاب...
ما ارادت خاصی به تازه واردا داریم :)

دلتنگی های یک مردزمینی جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.dyrooz.blogsky.com


به سرش زده باد
نگاهش کنید!
چگونه میان درختان می دود،وسرش رابه پنجره ها می کوبد
به سرش زده باد
دستش را
به دهان گنجشک ها گذاشته نمی گذاردحرفی بگویند
آب حوضچه رابهم می ریزد
فرصت نمی دهدکه گلویش راماه ترک کند
به سرش زده این برهنه گرمازده.....
گفته بودم طوری بیای که بوی تورابادنشنود
دیوانه شده این پسر
پیراهن تورابه دهان گرفته کجامی برد؟؟ شمس لنگرودی

چقدر قشنگ این رو نوشتی مرسی مرد زمینی...

no name جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://listen2me.blogfa.com

باد اسب است:

گوش کن چگونه می تازد

از میان دریا، میان آسمان.



می خواهد مرا با خود ببرد: گوش کن

چگونه دنیا را به زیر سم دارد

برای بردن من.
.
.
.

چه توحشی داشت این شعر...
و احساس کردم تو چه لذتی بردی از این توحش...
مرسی از همراهیت....

no name جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ق.ظ http://listen2me.blogfa.com

میوزه تا موهای 2سانتی منو افشون کنه!

.
.
.

بلند میشه نگران نباش....

احسان جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.ragse-galam.blogfa.com

احسان این دیگه یعنی چی...؟؟؟؟!!!!!
من آخر از دست این شکلکهای شما دیوانه میشم بس که نمیفهممشون...
نمیشه به جای اینا یک کلمه بنویسید؟؟؟
:)

پریش جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ق.ظ

bad baraye avardane buha o ja b ja kardane bargha mivazad
bihude nist

مرسی پریش عزیز...

بهار جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ

درگوشی چون حوصله ی اینکه این وسط یکی تعجب کنه و علتش رو بپرسه ندارم.

قربونت برم که بدتر از من بی حوصله ای....
من این در گوشیا رو دوست میدارم...

الناز جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ب.ظ http://www.barangoone.blogfa.com

بابــــــــــــــــــــــــــــــا صلوات بفرست . خب به من چه هم به بادو بود کوچه ها کار داشته باش هم به بادو بود مردم کوچه ها هم به همه و هر چی که باده یا باد کرده یا قرار باد بشه . می زنمتـــــــــــــــــــــــــا !!!

خوشم میاد ازت که مثل این زن چادر به کمر بسته ها هستی.. :))
:))
مرسی که میای واقعا الناز...آدم رفیق فرناز باشه بهتر از این نمیشه دیگه :))
مخلص جفتتونم....

آلنی جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ب.ظ http://alone-version.blogfa.com

آخه کارمو خیلی دوست دارم با اینکه خیلی وقتمو گرفته. اما دارم یاد می گیرم چطور کامل بشم. دعام کن. راهی که انتخاب کردم سخته اما شیرینه.
برای پستت هم:
کوچه پس کوچه های بیقراری را
به بوی پیچیده در باد مبشناسم
بویی آشنا که نشانی از تو دارد...

سبز باشی و بی کران

بوی پیچیده در باد خوب بود...مرسی...
بابت کارت هم امیدوارم موفق باشی....سختیش به شیرینیش می ارزه گاهی :)

سحر جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.pinupgirl.blogsky.com

تبادل لینک؟

خواهش میشه...
آره دیگه فک کنم وقتشه...
:)

MisspInk جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

میبینم که " من " نیست سر به کوچه و خیابوووووون گذاشتی!

D:

آره دیگه چی کار کنم... :)
تو فقط میای تیکه میندازی میری؟؟؟
کار دیگه ای نداری نه؟؟؟؟
تو برو به درس و مشقت برس بچه جون....
:)

حسین رها جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://www.sabz-raha1.blgosky.com

حسین من،اما حر شدن هم عالمی دارد!مخاطب خاص دارد/

حسین این مخاطب خاصات کشته من رو...
حالا اینجا من مخاطب خاص بودم دیگه :)

خودکار مشکی و کاغذ کاهی جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ

بادها می وزند تا ما را با خود ببرند اگر تن دهیم

من تن نمیدم, من پا میدم :)

گندم جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ http://khalvatichondasht.mihanblog.com

قطعا بیهوده نخواهد بود ... با سلام.

کاش میگفتید باهودش چیه...؟! با علیک.


بــــــــــــــــــــاد یــــــــــــــــاد ـ عــــــــــاشــــــــقــــــان را بــــــــــرد ....

واقعا برد...؟!
این سوالم دقیقا از خود تو هست...واقعا برای تو برد..؟!

ایسان(مرواریده سیاه عشق) جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.aysi55.persianblog.ir

تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
وهمین ساده ترین قصه یک انسان است

تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی

خدا رو شکر یکی پیدا شد ما تا ابد تو دلش بمونیم...
مرسی که هستید...

هامون جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ب.ظ http://thedivisionbell.blogfa.com

در کوچه پس کوچه ها...خوبه

مرسی...
راستی خیلی بداخلاقیا...حواست هست..؟!

absolution جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ب.ظ http://www.absolution.blogsky.com

که روزی باد اورا با خود خواهد برد...

خوب ببرد....
اگرم باد هم نبرد خودش با پاهایش میرود...
بزار باد ببره حداقل بگیم رفتنش ناخواسته بود...

حسین رها جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://Www.sabz-raha1.blogsky.com

تمام حدس های شما درست بود،ولی خودمم نمیدونم قصدم کدوم بود!

حسین به خدا دعوامون میشه ها...
بد نیست راجع به پست ما هم یه نظر حروم کنیا...
روزی صد بار میام تو وبلاگت ببینم کامنتم رو جواب دادی یا نه اونوقت تو میای اینجا جواب میدی...........!!!!!
آیکون خشم دعوا مشت و اینکه قهرم...
اما در نهایت آقا ما میشیم اون تمساح تو هم بشو حر اون خنجر رو بکن تو حلقمون... :)
ارادت داریم حسین جان...

دون ژوان جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.don-juan.blogsky.com

اون که تو می گی زنگ ها بود که برای کی به صدا در می اومدن.
و اما بادها می وزند تا روسری ات بره کنار من اون موهای خوشگل بلوندتو دید بزنم. و در نتیجه بیهوده نخواهد بود.

این یکیو سخت در اشتباهی ژوان و بهت نمیگم چرا تا تو خماریش بمونی... :)
ما دوست داریم شما رو.... :)

نفس خادم جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ http://www.pariyayedarya.blogfa.com

سلام چرا دوست داری خفم کنی؟

چون بعضی وقتا که میخونمت احساس خفگی میکنم...
میخوام خفت کنم تا حسم رو درک کنی...
سلام...

نفس خادم جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.pariyayedarya.blogfa.com


بر تن‏ات بوسه می‏زنم، شاید بوسه‏ی من همانند عصای موسی
راهی به سوی رستگاری بگشاید.

شاید...
مرسی از شما و مرسی از بوسه هاتون... :)
من هم شما را ماچمالی میکنم :)

مهرنوش جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ب.ظ http://kochneshin.blogsky.com

...هیچ چیز بیهوده نیست

بله...شاید...

مرگ سیاه...ـــــــــــــــ جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.trance-m-99.blogfa.com

دقیقا حسی که منم داره..

وقتی دلم میگیره فقط سکوت میکنم... تاریکی هم دردم میشه

یه جوریه...
خوبه که میفهمی...

اکنکار جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.jvmt.blogfa.com

عزیزم...؟ تو خوبی؟

اگه خواستی از دارما و کارما بیشتر بگی تا بدونم لطفن خصوصی بفرست مرسی...

هنوز این فراق لعنتی تموم نشده...؟ هنوز من عزیزت نیومدش...؟

دیگه دارم نگرانت میشم

ببخشید من یکم کم حوصله ام معمولاْ....
اما چشم راجع به کارما و دارما حتما میام بهت میگم...
((من)) توی راهه احتمالا تا یک ساعت دیگه میرسه...:)
مرسی که سر میزنید تند تند...

الناز جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.barangoone.blogfa.com

بگو مثل زن سلیطه های پاچه ور مالیده و هار و آپاچی خودتو خلاص کن دیگه . در ضمن حیف کمر باریک من نیست چادر ببندم دورش ؟
دور از شوخی چسبندگیهاتونو دوست دارم البته خدارو شکر که فقط چسبندگیه روحه مثلا چسبندگی لوله و روده و اینا نیست که اگه اونام بود باز من اینجا بودم . فرنازم که ناز حسابی . و در آخر من کوچیک تو و من و فرناز و دخی خاله جونم فرانک و همه ی بچه های بلاگستان هستم .

باش تا اموراتت بگذره... :)
در ضمن همه اونایی هم که گفتی هستی...
:))
بازم در ضمن تبلیغ کمر باریکت رو اینجا نکن آدم خوب یه جوریش میشه اونوقت اتفاقای بد بد می افته بعدش شاکی میشی...گفته باشم...

سوفی شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ http://sophie-89.blogsky.com/

سلام
ممنون از حضورت...
شاید این بادها بهانه ای برای ریختن اشکها باشند.

خواهش میشه....
شاید هم بهانه ای برای بردن اشک ها باشد...

هیس شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ http://l-liss.blogsky.com

تو رو خدا به جای این آیکونها یه کلمه بنویسید...
من نمیفهمم آقا جون...

من شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ

این بادها میوزند تا وقتی تو تنها در کوچه پس کوچه های شهر پرسه میزنی تو را نوازش کنند تا تنهایی را احساس نکنی

خیلی پررویی...
برگرد همونجایی که تا الان بودی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد