چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

رو در رو

من با حجم زیادی از خودم روبرو شدم

و همه خود را در کوله پشتی ام جمع کردم که نبینم این حجم وسیع را

و میدانم که این یعنی فرار...


نوشته شده توسط تو

نظرات 69 + ارسال نظر
هانیه جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

خوش به حالت!
زیپ کوله پشتی من خراب است!!!

حجم تو بیشتر بوده لابد...
خوش آمدی...

۳۰ما جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.sadsaltanhayi.blogfa.com

بلی ... خوب اهنگیست ....

کوله پشتی و که بزاری رو شونه هات سنگینی شو حس میکنی ....

میدونم...

hawra جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://iraneiran.mihanblog.com

چه حجم سنگین ِ سبکی ...

اوهوم...

مجتبی جمعه 3 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ http://shahzadde.wordpress.com/

حجم وسیعی که در کوله پشتی جمع میشه!!!
ضدونقیض نیست یکم!!!

این خود پارادوکسه و من عاشق پارادوکسم...
اما معنی خاص خودش رو داره...

MisspInk شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ق.ظ

به کجا چنین شتابان؟

به جایی که هیچی از خودم ندونم....شاید به ته فراموشی...شاید...

MisspInk شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ق.ظ

هه
فک کن آدم با خودش فیس تو فیس شه...
بعد از خودش فرار کنخ!

اوهوم...

MisspInk شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ

میگما زیپ کوله پشتی از این همه حجم در نرفت؟



ماشالا

نچ...در نرفت...کوله پشتیم مارک داره...از این دوزاریا نیست مثل مال تو که...

فرناز شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.charkhrisak.blogfa.com

و این فرار تو میرسه به من ...

" این روزها همه دارن از خودشون فرار می کنند ./ نوشته ها تب دارند . تب رفتن "

من از خودم به خودم فرار میکنم....

zeinab شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ http://makhfigah90.blogfa.com

من بودم کوله پشتیه رو سر به نیست می کردم!

به تو چسبیده کوله پشتی...

absolution شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.absolution.blogsky.com

آن هنگام که فرار میکنی سنگینی خود را احساس کن
سپس کوله را رها کن!!
بدون خودت سریعتر می دوی...

بدون خودم به هیچ جایی نخواهم رسید...

pastel شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ http://hb-20.blogfa.com

می تونی حجمتو یکم ، فقط یکم کم کنی تا اینکه کولشون کنی!

من باید کوله پشتیم رو کاملا خالی کنم جلوی خودم...

مهشید شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ق.ظ http://mahshidmohamadi.blogfa.com

کاش هممون می تونستیم خودمونو توی کوله هامون قایم نکنیم...
واقعیتش اینه که عده ی کمی می تونن انقدر شجاع باشن که اینکارو نکنن!

من گاهی در میارمش نگاش میکنم دوباره میزارم سر جاش...

DUMMY شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ http://oxo.blogsky.com

همیشه هم ماندن و جنگیدن جالب نیست

گاهی هم باید بندازیشون پشتت نا نبینیشون

گاهی...

اکنکار شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ق.ظ http://jvmt.blogfa.com

یه جوک بگم یه کم دلت وا شه؟

رانندهه به پیر زنه میگه: خانوم کجا؟

پیر زنه میگه: هر جا... کوه... دشت... صحرا...

راننده میگه: اِه خانوم اینکه ادرس نشد

پیرزنه میگه: پس چطور برای خانوم جوونا آدرسه؟

راننده میگه: نه ننه اینا شایعه اس...

پیرزنه میگه: به ما که رسید شایعه شد؟
.
.
.
ولی گذشته از شوخی هیچوقت از چیزی فرار نکن...




با مزه بود...
چشم...

ققنوس شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ق.ظ http://parande-ye-atash.persianblog.ir

کوریون بر می گزده شک نکن

امیدواریم...
مرسی که میای به ما قوت قلب میدی... :))

یاسین شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:16 ق.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

اینکه من سرگردانم
نه تقصیر توست و نه به خاطر توست...
مانده ام میان خودم و خود بودنم!!

میان خودم و خود بودنم عالی بود مرسی...

هومن شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ق.ظ http://thick-fog.blogfa.com/

رو در رو
حس هر روز من...

حس تازگی های تو...

هومن شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:42 ق.ظ http://thick-fog.blogfa.com/

بیداریم...
مه میتونه وبلاگ من ، خود من ، یا خود مه باشه...
این پست می تونه شعر باشه، من و مه هم می تونیم شعر باشیم...

بازم میام میخونمتون..
ممنون بابت توضیح..

هومن شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ق.ظ http://thick-fog.blogfa.com/

شما رو تو گوگل ریدر اد کردم.
قدرتمند می نویسید

ممنونم...
قدرت از شماست :))

آغازی دیگر شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ق.ظ http://start2.blogsky.com

حجمت را کم کردی ولی فشار زیاد می شه و در نهایت انفجار

اگر کولم منفجر بشه سرم میره....

منتظر شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ق.ظ http://www.2561367.blogfa.com

کام بی ربط
مگه هتو هستی که من باشم ( آیکون چشمک )

کام با ربط

می خوای فرار کنی مثه حبیب
مثه ژوان / مثه کوریون / مثه حسین از خدا بی خبر که بی خبر تر از همه نیس

فرار کردن که خبر دادن نمی خواد تو هم بذار یه دفعه برو (آیکون داغون بودن )

خستت منتظر

تنها کسی که برام مونده داداش توه
تازه شم علی ای الحال

مرسی از توجهت...
ما مانا هستیم....

میلاد شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ق.ظ http://chashmanekhamush.blog sky.com

سلام دوست عزیز و همیشگی من!

فکر می کنم کوله بارت را دیده باشم.
همین نزدیکی ها بود.
توش پر بود از ترس کنار گذاشتن عادت ها!
عادت هایی که هر چند بد بودن و مثل غرق شدن توی یه مرداب بودن، اما برات جذاب و دوست داشتنی بودن.
ترس از میوه های بهشتی که وقتی وارد آن شدی در به برگشتت به رویت بسته شد.
ترس از دل و به دریا زدن.
... و یه مقدار از باقی مونده های دیواری که سالیون سال به دور خودت کشیده بودی!
اما...
اما...
اصلا دلم نمی خواد بعد از این همه جدل و مبارزه با خودت برگردی سر خط.
دلم نمی خواد دوستی چون تو نازنین از این تغییر زیبا فرار کنه بخاطر یک عده محدودیت.
مرد، قوی باش.
تو به این هم فائق میای.
فقط دستتو بذار روی زانو هاتو بلند شو.
نه خواب است...
نه رویا...
نه آوار...
نه قصه گویی لازم است...
نه برای خواب مرفین لازم است...
نه بادی که در گوشت بوزد.
مردی که بعد از همه این جار و جنجال و هیاهو از پس گرد و غبار حوادث بیرون میای تویی.
پس کاری کن که این مرد پیروز بیرون بیاد.

واییییییی میلاد چقدر از دیدنت خوشحالم....
چرا نمینویسی...
مرسی بابت تحلیل عالیت...
من رو به فکر فرو برد شدید...

نگار شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ق.ظ http://negarname.blogfa.com/

آری این یعنی فرا
این یعنی به دوش کشیدن همه خود
این یعنی به پشت افکندن خودی که خسته شدیم ازش.....

شاید هم خودی که میترسیم ازش...

دلارام شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ق.ظ http://delaram360.blogsky.com

سنگینی این بار همیشه بر دوش من است چه درون کوله پشتی چه بیرون

حداقل وقتی تو کوله پشتی هست نمیبینی خود لامصبت رو...

دلارام شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ق.ظ http://delaram360.blogsky.com

سلام

با اجازه من شما رو لینک کردم البته اگه اشکالی نداره

خواهش میکنم شما لطف دارید...

حسام شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.notefalse.blogfa.com

این یعنی اول خزیدن تو خرخره خریت گرفتت

اوهوم...
دقیقاْ...

فرداد شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

من همه تو
تو همه من....
مثل اینکه یادت رفته رفیق
فرار؟!!!!!!؟

یادمان هست بد فرم...

MisspInk شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ق.ظ

اوووووووووووف
یعنی خارجی؟

:/

یعنی خیلی خارجی...

7ah!d شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://karenina.blogfa.com

گاهی وقتا آدم باید از خودش هم فرار کنه.

گاهی وقت ها هم نباید فرار کنه....

بهار شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ

فرار خوب است
لااقل تعبیرش وقتی که خواب می بینی

خواب ندیدم...واقعیت تلخیست...

هَــوَسـ ؛ مُدِ زودگـُذَر شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ب.ظ http://zanbezan2.blogfa.com/

آنقدر فرار کردمـ و به نقطه ای رسیدمـ که فکر کردمـ خیلی دور شدمـ!

سرمـ را بالا آوردمـ دیدمـ روبرومـ ایستاده ای!

یادمـ نبود زمینـ گرده ، هر چقدر فرار کنمـ باز سر جای اولمـ بر میگردمـ!

این یعنی خودم به خودم رکب میزینه....

هیس شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد.
سلام

چقدر قشنگ بود مرسی هیس عزیزم...
تازگیا ساکت هم شدی...

کهربا شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://kule.blogfa.com

مطمئنی؟

هرگز...

نگار شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ب.ظ http://negarname.blogfa.com/

چرا همچین تصوری کردی؟!!!
من از این دلداری های پوچ پرم
برایم حرفی نو بزن
مثل نوشته هایت
نو
بدیع
تازه

دلداری وقتی پوچ باشه یه مزیت داره چون یه ضربه محکم حداقل به دندون روحت وارد میکنه...اینجوری شاید بتونی یه کم راجع به دردش فک کنی...شاید...

هومن شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:45 ب.ظ http://thick-fog.blogfa.com/

چه بخوایم چه نخوایم
اشک میریزند...
من دیدم.

هومن جان احتمالا ((من)) اومده تو وبلاگ شما و یه کامنت براتون گذاشته و شما احتمالا جواب کامنت ((من)) رو اومدید تو پستی که ((تو)) نوشته گذاشتید...
متاسفم در جریان نیستم که جوابتون رو بدم...
تو این وبلاگ دو نفر مینویسن ((من)) و ((تو)) و احتمالا از وبلاگ ما هم دو نفر بازدید کننده وبلاگ شما هستن...
به هر حال ما ممنونیم از اینکه ما رو میخونید...

گل گیسوان بانوی واژگون شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ http://ataxia.blogfa.com

کم کم داشت یادم میرف ک نقشه کشیده بودم در اولین فرصت منم ی کوله وردارم فرار کنم.

اگه میتونی کلا کولت رو جا بزار...بعدشم فرارررررررررررررررررررر...

حیسن رها شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ

آیکون تسلیم و نوشتن/

آقا شما سروری...
آیکون اینکه کاش واسه پستی که نوشتم یه نظر میزاشتی...
آیکون اینکه نمیمردی یه نظر بزاری که...

فرخ شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

... راهی نیست . فرار ؟؟ بیهوده است! راهها بسته اند و برای درمان بیقراریها ، فرار راه حل نیست! همیشه با کوله ات آماده باش تا در وقتی مناسب هجرت را بیاغازی ... حتی اگر از خویش هجرت کنی.

هجرت از خویش به خویش واقعی بسیار بسیار بسیار سخته...
کاش یکی هوای آدم رو داشت تو این پروسه...

حوریا شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ب.ظ http://www.tazeee.blogfa.com

انگار گاهی فرار راحت ترین و آخرین راه حله!!

این راه راه سیزدهمه....
معنی این رو فقط خودم میفهمم و هیچ توضیحی نمیدم... :)

سعید شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ http://kooleh.blogsky.com

یه سوال وقتی مطلب جدید می نویسم چرا گزینه درج در فهرست وبلاگ های بروز شده غیرفعاله؟

احتمالا چند تا مطلبت رو میخواستی با هم بزاری...یعنی پشت سر هم میخواستی بزاری...
گاهی هم بی جهت این جوری میشه که باید کلا از بلاگ اسکای بیای بیرون و صفحه رو کلا ببندی و دوباره وارد شی...
سعید خان من کلا به شما اعتراض دارم.... :((

بهزاد شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ

ولی تو هم به اون قله که رسیدی کوله خودت رو باز میکنی که از محتویاتش استفاده کنی پس هرچی پر تر بهتر

شایدم وقتی رسیدم به قله از همون بالا بدون اینکه بازش کنم کلا پرتاب کنمش پایین... شاید...

saman شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ب.ظ http://www.samanhidden.blogfa.com/

بابا تو دیگه کی هستی؟میخوای از دست خودتم فرار کنی؟!!!!

دست شیطونو بستم... :)

من خودم نیستم... شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ http://ryuk.blogfa.com

و من چقدر کوچکم...

و من چقدر برای کوچک شدن آماده ام...

دختر حوا شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/

فرار که نمیشه کرد از حجمی که همیشه یا درون توست یا حمل می شود با تو
وقتی تویه کوله ژشتی حملش میکنی دلت خوشه نمیبینیش اونم واسه خودش لم داده سواری میگیره

دقیقا....

روسپی باکره (سابق) یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ

حیف شد ...
رفتم که رفتم
دوستتون داشتم
هم 'من' و هم 'تو'
بای

آخی دیدم فیلتر شدی...
خوب فیلتر شدی اما میتونی بیای پیشمون که....نمیتونی؟؟!!
تازه میتونی جای دیگه شروع کنی به نوشتن...

احمد یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ق.ظ http://liberty01.blogsky.com

کوله پشتی‌ات را هم در پستوی خانه نهان کن. خودت را به کسی نشان نده که صداقت خریدار ندارد!

خودم هم خریدار صداقت نیستم این روزها احمد ....

بارون یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ http://shahparakeman.blogfa.com

خیلی قشنگ بود...

مرسی...

حسین رها یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ق.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

نظر!کوله بر پشتت،بیستون بر سر راه،مبادا میخ و چکش را فراموش کرده باشی/

جواب بی ربط:
میخ آهنی نرود در سنگ فرو...

منتظر یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.2561367.blogfa .com

دوس داشتی منو بخون آبجی
آپ حذفیه ۱۵ حد جنون

حتماْ...
آبجی هم خودتی.... :))

وحید یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ب.ظ http://pesar-bikar.blogsky.com

فرار نکن
وایسا و مقاومت من

الان فرار رو بر قرار ترجیح میدم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد