خیلی شبیه متولدین فروردینی هستی... یک آلیس کوچولوی آوریلی در سرزمین عجایب!!!
نه خودت فکر میکنی نه اجازه میدهی دیگران فکر کنند
با این عجله میخوای به کجا و چه نتیجه ای برسی... حداقل برای خودت روشن کن! . . . در باره این پست: اگر ندانی هر تولیدی تاریخ مصرفی دارد تصور میکنی چقدر زود فاسد شد و بجای استفاده در حسرت هر چیز میمانی. . . . درباره پست قبلی آلیس خانوم: دکارت که در میان خیل نادانان اعتماد بنفس پیدا کرده بود هیچوقت از این حد پا را فراتر نگذاشت من می اندیشم پس احتمالن باید باشم...!؟!؟!
الان تو واسه من کامنت گذاشتی یا تو ؟ من که اصلا نفهمیدم این وسط الیس کوچولو کیه ؟
بازم به یه جایی از وجودش بنده چه زیر پاش چه رو سرش چه کنار بطن چپش بازم برو خدا رو شکر کن که این قول و قرارا رو توی رد پاهاش جاها نذاشت که با یه بادی از بین برن .
نه اتفاقا اینجوری جاش رو زمین میمونه بازم جای شکرش هست
مرسی! یعنی دمت گرم... حال کردم... بعد از مدتها حالم اومد سرجاش از خوندن یه جمله استثنایی! = = = زیر پاهای تو جای خیلی چیزهاست... قول و قرارهایمان را "من" گفت... باقی اش را خدا می داند!
خوشحالم که تونستم با حرف تلخم حال شما رو یه کم سر جا بیارم شاید روزی جای خودم باشد
دوستای خوبم من همونیام که داستانم را جز برای شما برای کسی نگفته بودم ها! این نوشته از «من» خیلی جالب بود. یعنی تناقض قشنگی داشت به نظرم. اینکه با زیر پا گذاشتن قول و قرار، هنوز به قول و قرارتون وفادار بمونید و اینا. . خلاصه اینکه دوستتون دارم و میخونمتون چون همیشه حرف های خوبی برای گفتن دارید. بعدشم اینکه من تقلب کردم دیدم وبلاگ شما خیلی از نظر فنی هم خوبه و وبلاگ جدیدم رو توی بلاگ اسکای زدم. الان هم راضی ام هم از شما هم از بلاگ اسکای!
واقعا چه جای امنی!
جای قرارامون همیشه از فشاره پاهاش رو زمین میمونه
چیزی ندارم بگم /
اومدم که بدون خوندمت و بهت سر زدم
یا حق
چیزی نگو
مرسی
باز خوبه موریانه نخوردتش
کاش میخوردش
چیزی نگفتم چون فکرم بسته بود
ولی جوابی که به ستاره ای نیس دادی رو بیشتر دوس داشتم
کاش جوابت به ستاره ای نیس رو آپ می ذاشتی
حالم خوب نیس من ـ
اتفاقا به این موضوع فکر کردم
قول و قرار هایمال به درک ، من را به چه جرمی له کردی ...
به جرم حماقت قول گرفتن از من
خیلی شبیه متولدین فروردینی هستی... یک آلیس کوچولوی آوریلی در سرزمین عجایب!!!
نه خودت فکر میکنی نه اجازه میدهی دیگران فکر کنند
با این عجله میخوای به کجا و چه نتیجه ای برسی... حداقل برای خودت روشن کن!
.
.
.
در باره این پست:
اگر ندانی هر تولیدی تاریخ مصرفی دارد تصور میکنی چقدر زود فاسد شد و بجای استفاده در حسرت هر چیز میمانی.
.
.
.
درباره پست قبلی آلیس خانوم:
دکارت که در میان خیل نادانان اعتماد بنفس پیدا کرده بود
هیچوقت از این حد پا را فراتر نگذاشت
من می اندیشم پس احتمالن باید باشم...!؟!؟!
الان تو واسه من کامنت گذاشتی یا تو ؟
من که اصلا نفهمیدم این وسط الیس کوچولو کیه ؟
بیخود...کی گفته!!!!!!!!!!!!!!؟
این واقعیته
چرا عصبانی میشی؟ آروم باش جانم .آروم
دیدی"من"
دیدی میگم دیوانه ای!
خودمم که گفته بودم قبلا بهت
آیکون مثلا بی تفاوت
با درود بر دوست عزیز
شب زندان با داستان "لطفا اصلاعات " به روز شد.
منتظر حضور گرم و سبزت
http://shabzendan.blogfa.com
http://shabzendan.blogsky.com
تو از کدوم قصه ای که داشتنت عادت.../
چشم برندار از میون پاهاش.../
فدایی داری بچه/
نبودنت فاجعه ...
بودنتم فاجعس پسر ...
و حواسم به چشمام و پاهاش هست
تو فدایی داری از نوع دو آتیشه
سلام. حالت چطوره ؟
من خوبم. قربون صفای دلت ، که واسم تنگ شده.
سلام
منم خوبم
فدایی داری داداش/
من خیلی نیستم این حرکات رو/
تو تهرانی؟
سلام
جمله کوتاه ولی پر مفهومی بود
از همین جا دعت می کنم به بلاگ من سری بزنید و این پست رو حتما بخونید و لطفا نظر هم یادتون نره .
سلام
من کلا کوتاه وپر مفهوم حرف میزنم
آخه بچه ی خوب بدون لینک دعوت میکنی؟
آخیش بالاخره این صفحه باز شد.صفحت هم چسبندگی داره...اه اه
بابا ای کاش زیر پاشون بود .بی ادبی نباشه زیر ک و ن ش و ن میزارن
اه اه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی تا حالا همچین توهینی به چسبندگیهای روح ما نکرده بودا.
ولی خوب زیر اونجارو خوب اومدی
مگه من تویی؟
موضوع به این سادگی و وضوح را...؟؟
کاش برگردی دوباره همان کامنت را بخوانی و اینبار تعلل نکنی.
دوباره خوندم و دوباره نفهمیدم
نمی دونم چرا اومدم / پیشت
همین طوری ویار اومدن پیشه تو بهم دس داد اومدم
الان بهترم یکی از رفیقامو که چن هفته اس ندیدمش دیدم
به صرف ذرت مکزیکی زدیم کافی
جات خالی / می دونم دوس نداری
حسم بهم گفت / اینکه دوس نداری رو
بابا چه دوسی همستی این تو که هنوز وعضش خرابه ـ
اتفاقا من عاشق ذرت مکزیکی با پنیر پیتزام
آخ!
اوخ
البته اگر قولی،قراری یادش مانده باشد...
همون و بگو والا
بازم به یه جایی از وجودش بنده چه زیر پاش چه رو سرش چه کنار بطن چپش بازم برو خدا رو شکر کن که این قول و قرارا رو توی رد پاهاش جاها نذاشت که با یه بادی از بین برن .
نه اتفاقا اینجوری جاش رو زمین میمونه بازم جای شکرش هست
...یا در زیر بالشتی که شبها روی آن میخوابی ...
من ! واقعا قشنگ بود .. تحت تاثیر قرار گرفتم شدید ...
بالش که بد نیست بهترین جاس
مرسی من هم از این همه تعریف تحت جو قرار گرفتم
قول قرار هایمان کنار قسم هایت در امنیت کامل
آنجا هم جای امنیست
اما این کجا و آن کجا
اومدم
خوش اومدی
مرسی
زیر پای دل ؟!
من و تو بدجور این روزها حرف هایشان را به رخ هم می کشند ها ./
ای بابا از ما گذشته بخواهیم رخ کشی کنیم با هم
زیر پاهایش چیزهای دیگری می توان یافت!!
عشقی که ازش نام میبرد و احساسش از جمله آن چیزهاست!!
دیگر ته اش را بنگر...
زیر پاهایش دیگر جای سوزن انداختن نیست
فکر کنم فقط جای من خالی باشه زیر پاش
چه جای خوبی!!!!!!
چه جای امنی!!!!!!
چرا ناشناس ؟
چرا گمنام ؟
نکنه اینجا احساس امنیت نمیکنی
از صد تا فحش بد تر بود!
والا
له شدم با این پستت
نه دیگه در این حد....
چرا بهت بر خورد خب یه نظر بود تبادل نظر این نیست که به هم بگیم به به چه چه یه مزاح بود بدت نیاد بازم میل خودته اگه بخوای دیگه نمیام
بهتر از این جا نبود..... ؟
حتما نبوده دیگه
زیبا تلخ بود !
تلخ نویسی کلا زیباست
خوش اومدی
سلام چه تعبیر زیبایی بود از عهد شکنی و بد عهدی یار!؟
سلام فرخ جان
اوهوم
مرسی! یعنی دمت گرم...
حال کردم... بعد از مدتها حالم اومد سرجاش از خوندن یه جمله استثنایی!
= = =
زیر پاهای تو جای خیلی چیزهاست...
قول و قرارهایمان را "من" گفت...
باقی اش را خدا می داند!
خوشحالم که تونستم با حرف تلخم حال شما رو یه کم سر جا بیارم
شاید روزی جای خودم باشد
و ادامه ی زندگی...
اوهوم
خیره چه سر اندازم! بر خاک سرکویت
گر بوسه زنم پایت سر برنکنی دانم
گفتی: بدهم کامت! اما نه بدین زودی
عمرم شد و زین وعده کمتر نکنی دانم
بوسیم عطا کردی! زان کرده پشیمانی
دانی که خطاکردی! دیگر نکنی دانم
مرسی مجتبی
دوستای خوبم من همونیام که داستانم را جز برای شما برای کسی نگفته بودم ها!
این نوشته از «من» خیلی جالب بود. یعنی تناقض قشنگی داشت به نظرم. اینکه با زیر پا گذاشتن قول و قرار، هنوز به قول و قرارتون وفادار بمونید و اینا.
.
خلاصه اینکه دوستتون دارم و میخونمتون چون همیشه حرف های خوبی برای گفتن دارید.
بعدشم اینکه من تقلب کردم دیدم وبلاگ شما خیلی از نظر فنی هم خوبه و وبلاگ جدیدم رو توی بلاگ اسکای زدم. الان هم راضی ام هم از شما هم از بلاگ اسکای!
ممنونم دوستی که داستانت رو جز ما برای کسی نگفتی
کاش لگد نزده باشه به هرچی قول و قراره!
.
.
.
لگد که خوبه ... گلاب به روتون ریده
بیچاره من...
...امان از تو.
اونوقت چرا؟
"من گمان می کردم
دوستی همچون فصلی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست..."
.
.
.
انگار اشتباه می کردم!
سخت در اشتباه بودی عزیزم
البته گاهی هم این چنین نیست فقط گاهی
سلام
چقدر زیبا بود ....
باز هم بیا دوست من ...
ممنونم
حتما میخونیمت
توقع چیز دیگری داشتی؟
این جور که تو گفتی ...
نه
هه
جایشان اونجاست همون زیر
دفرمه شده
بیچاره قول و قرارها "یمان"
بیچاره مان
بیچاره من که دیگر ما نیستم
بیچاره قول قرارهایمان که له شده زیر اون دو تا پای لعنتی
من جایم خوب است
ایول استعاره..
خوشمون اومد..
خوبه که اومد خوشتون
زیبا بود..
شاید کسی که زیبا می نویسد زیبا می بیند.
گاهی نوشته ها می توانند بی دلیل یا با دلیل به روحمان بچسبند..
گاهی مثل بیماری مٌسری است...
پاینده باشی.
یا علی.
ممنونم
و شاید کسی زیبا مینویسد که مخاطبش زیبا میخواند
و گاهی به خاطر چسبندگیهای روح ماست که بعضی ها به آدم میچسبد
عجب امنیتی !!!
حداقل (میدونی) جاش کجاس!
همون
بهتر از بی خبری که هست
ای روزها پاها بی صاحب شده اند...
بیصاحاب بشن این جور پاها
زیر پاهای تو دله من هست ؟
من و تو رابطشون امنه امنه
امنه امن
چه بد
خیلی...
قید قول و قرارهایی که زیر پای او امان گرفته اند را بزن. قول و قرارهایت هم به تو خیانت کردند
و سلام
بخوامم نمیتونم چون زور پای او خیلی از زور دل من بیشتره
این از اون عاشقانه های جانسوزه
دمت گرم
امیدوارم جانتون رو نسوزونده باشم
ممنون