سلام باور کن اینقدر موسیقی وبلاگت زیباست که محو شدم . ضمنا از اینکه کوتاه و موجز می نویسی و مثل من چرندیات بهم نمی بافی هم کارت درسته . خوشحال شدم از آشنایی با شما و وبلاگ شریفتون
ممنونم گوشهای شما زیبا میشنفه و ما خوشحالیم از هم خونیه شما
و ای کاش ما نیز اینچنین می شناختیم مخلوقمان را راستی خدا ما را خلق کرد یا ما خدا را ؟
در مورد حدسم : ۱ برایتان خنده دار بود ضعیف ۲ همچنان در حال فکر کردن به آن هستی آنقدر که محوش شدی قوی ۳ بی مفهوم بود آنقدر که ... متوسط ۴ خیلی متوجه نشدید نیمه متوسط مورد پنجمی هست بفرمائید منتظرم آهان هیچکدام را یادم رفت ؟ یا حق
حداقل در مورو خودم میدانم که نوشته هام مخلوق من هستند اما خدایم را نمیدانم
در مورد حدستون هم من در جریان نیستم چون تو بوده که واسه شما کامنت گذاشته و ایم پست مال من بود
هیچ کس بهتر از خودت نمی تونه اونا رو بنویسه اما گاهی یه عده بهتر از خودت می تونند درکش کنن ، باور کن
دقیقا همینطوریه تو ان مدت که مینویسم این و فهمیدم که بعضی از بچه ها چقدر چقدر چقدر خوب آدم و درک میکنند انقدر که شایئ خوئمم حالم و انقدر خوب نفهمیده بودم
اینجا دیگه خوش به حال تو. تو نه ها! من. من نه ها. تو. تو. نه تو ها. تو. گرفتی چی میگم؟! ببین تو، نه تو. من. من نه ها. من که تو باشی و تو نه که تو هست. تو که من هستی ولی من نیستم. گرفتی؟!
آها. حالا خوش به حال تو، تو نه ها! من. من نه ها. تو. تو. نه تو ها. تو. گرفتی چی میگم؟! ببین تو، نه تو. من. من نه ها. من که تو باشی و تو نه که تو هست. تو که من هستی ولی من نیستم. حالا گرفتی چی شد؟!
ای بابا! چه وضعشه!؟ پس من چطوری حرفم رو بزنم که شما بگیرین؟ ها؟ عوض کنین خب این اسمارو دیگه. اه
چقدر وبلاگت عجیبه.داشتم صفحات وبلاگتو ورق میزدم واقعا تعجب کردم.یه جا یه مطلب نوشته بودی عاشق مردای خشن و...هستی یه جا نوشته بودی دوست دارم زیر دل کنم!!حرفات مردونس ولی میگی که زنی!افکارت عجیبه و در عین حال جالب
سلام. ممنون که بهم سر زدی... خودمم فشارم رفته بالا امیدوارم این شربت یه طعم درستو حسابی بگیره... بازم سر بزن
نگران نباش پائین میاد اما حواست باشه تعادل و حفظ کنی
پسر باکره
یکشنبه 19 دیماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ
خود ارضایی؟؟هان؟؟؟
احتمالا ((تو)) اومده براتون کامنت گذاشته و این کامنت شما جواب اون هست... لطفا دقت کنید ما این جوری گیج میشیم.. اگه جواب کامنت رو تو وبلاگ خودمون میدید دقت کنید کامنت از طرف کدوممون بوده...تو همون پست مربوطه جواب بدید... باز هم ممنونیم...
سبک بازی و جابه جایی با لغت تو همه پست هات هست دقت کردی؟ فکر کنم یه ارتباط دو طرفه خوبه هردوتون همو می نویسین شاید انقدر معاشقه کردین با هم که تفکیکتون دور از تصوره.....
کلا من عاشق بازی کردن با کلماتم ولی این نوشته ها باید معرف شخصیت و دلخواسته های من باشند
چون ساخته ی خوتند
من و نوشته ها ساخته ی دست یکدیگریم
دست نوشته ها تو را ...
چه خوب مینویسند مرا درست مثل خودم
دقیقا همینطوره که شما میفرمائین
سلام
باور کن اینقدر موسیقی وبلاگت زیباست که محو شدم . ضمنا از اینکه کوتاه و موجز می نویسی و مثل من چرندیات بهم نمی بافی هم کارت درسته . خوشحال شدم از آشنایی با شما و وبلاگ شریفتون
ممنونم
گوشهای شما زیبا میشنفه و ما خوشحالیم از هم خونیه شما
من فکر میکنم هر ۲ همرا مینویسید!
یعنی چی؟
منظورت رو نمیفهمم امیر؟!
دقیقا. زدی به هدف!
ما کلا تو هدفیم :دی
نوشته هات تو رو نمی نویسن بلکه می سازن.
راستی من عاشقه این شکلکم
اتفاقا منم از این آیکون خوشم میاد
خیلی خنگه
من ساخته ی دست دستمم
راستی من بی اجازه شما رو لینک کردم.
بسسیییار کار خوبی کردی
نوشته هات ذهنت را می نویسند
نمیخوام همه ی ذهنم و بخونید
تو نوشته هایت را مینویسی ، و از روی آنها تورا میخوانیم!
اوهوم فهمیدم
واژه ها زاده ی تو هستند من عزیز
چقدر زایمان داشتم تو این مدت حسام
نوشته هات قابل تامل هستند.
هم تو و هم من
ممنونم از تاملی که به نوشته های ما میکنی
و ای کاش ما نیز اینچنین می شناختیم مخلوقمان را
راستی خدا ما را خلق کرد یا ما خدا را ؟
در مورد حدسم :
۱ برایتان خنده دار بود ضعیف
۲ همچنان در حال فکر کردن به آن هستی آنقدر که محوش شدی قوی
۳ بی مفهوم بود آنقدر که ... متوسط
۴ خیلی متوجه نشدید نیمه متوسط
مورد پنجمی هست بفرمائید منتظرم
آهان هیچکدام را یادم رفت
؟
یا حق
حداقل در مورو خودم میدانم که نوشته هام مخلوق من هستند اما خدایم را نمیدانم
در مورد حدستون هم من در جریان نیستم چون تو بوده که واسه شما کامنت گذاشته و ایم پست مال من بود
پس بگو ... نوشته هایت هم خرده شیشه دارند !!!!!!
نوشته هام شاید اما خودم نه !!!!!!!!!!!!!!!!
فکر می کنم نوشته های مه یه جا هستن . ما قط می نویسیمشون . اما نمی دونم من و کی نوشته ؟ تو می دونی کی نوشتت؟
تورو و همه ی مارو قطعا این روزگار ساخته
چرا قضیه رو می پیچونی؟!:دی
من که بلد نیستم مث بقیه پیچیده جواب بدم!
خب خیلی واضحه!
تو نوشته هاتو می نویسی!:دی
اگه نوشته هات شبیه خودتن یعنی خودت خودتو خوب می شناسی!
به همین سادگی! :دی
راست میگی ا من از توی کتابا نوشته هارو مینویسم
:دی
بلی بلی...
البته ...
هیچ کس بهتر از خودت نمی تونه اونا رو بنویسه
اما گاهی یه عده بهتر از خودت می تونند درکش کنن ، باور کن
دقیقا همینطوریه
تو ان مدت که مینویسم این و فهمیدم که بعضی از بچه ها چقدر چقدر چقدر خوب آدم و درک میکنند انقدر که شایئ خوئمم حالم و انقدر خوب نفهمیده بودم
هیچ کدوم
یه ما بینی بین این ۲ تا!!
نوشته ام یه چیزیه بین من و درونم. درسته میلاد؟
ما نوشته هایتان را قبول داریم و همین طور دوسشان می داریم:) (بحث هندونه زیر بغل گذاشتن هم نیست جدی می گم)
آیکون سوت و دست برای تو و من:):)
ما هم یه عالمه بغل و ماچ مالی و از این جلف بازیا
اینجا دیگه خوش به حال تو. تو نه ها! من. من نه ها. تو. تو. نه تو ها. تو. گرفتی چی میگم؟! ببین تو، نه تو. من. من نه ها. من که تو باشی و تو نه که تو هست. تو که من هستی ولی من نیستم. گرفتی؟!
آها. حالا خوش به حال تو، تو نه ها! من. من نه ها. تو. تو. نه تو ها. تو. گرفتی چی میگم؟! ببین تو، نه تو. من. من نه ها. من که تو باشی و تو نه که تو هست. تو که من هستی ولی من نیستم. حالا گرفتی چی شد؟!
ای بابا! چه وضعشه!؟ پس من چطوری حرفم رو بزنم که شما بگیرین؟ ها؟ عوض کنین خب این اسمارو دیگه. اه
...و از همه با تو یا من صمیمی تر...
اوهوم
"من" می نویسم ...
و کلمه به کلمه نوشته هایم بوی "تو" می دهد!
در مورد من اینطور نیست
تویی در کار نیست
اغلب با خودم فکر میکنم... یا این منم که چیزی از خودم نمیدانم
یا همانکه تو میگویی
کس دیگریست که بدست خودم تقدیرم را تقریر میکند
نکته واقعن شگفت آوری در این بین هست که گویی این هر دو یکی هستند ولی هیچکدام من نیستند!!
هردو یکی هستند ولی هیچ کدام من نیستند
این و خیلی قبول دارم
مرسی آواتار
تو این مورد باهات موافقم...انها مرا از هر کسی بهتر میشناسند..
ممنوم از موافقتت با من
نمیدانم نوشته هایم مرا مینویسند یا من آنها را
اما هرچه هست آنها مرا از هر کسی بهتر میشناسند!
چه جالب ..!
یه بار یکی از استادامون گفت:آدم وقتی کامل میشه که احساس کنه واقعا تنهاست ..
راست گفت..
پس من مدتهاست که کاملم
تقریبا از کودکی
سلام ..
نوشته هات فقط از نیروی دستات کمک می گیرن...........
قلبته که از نوشته هات کمک می گیره تا خودشو نشون بده........
فلسفی نوشتی منم فلسفی جوابتو دادم.......
اما نفهمیدم دقیقا چی شد ..."من" تو فهمیدی چی شد ؟؟؟؟؟
کلا فلاسفه اینجا جمعشون جمعه
من کاملا متوجه منظورت هستم
نوشته ها خلق می شوند از دستانت...بنده های سپاسگزاری هستند پس خدای خوبی باش برایشان...رحمتت را دریغ مکن از آنها...
قطعا خدای خوبی برایشان خواهم بود
آنها تنها مخلوقات من هستند
چقدر وبلاگت عجیبه.داشتم صفحات وبلاگتو ورق میزدم واقعا تعجب کردم.یه جا یه مطلب نوشته بودی عاشق مردای خشن و...هستی یه جا نوشته بودی دوست دارم زیر دل کنم!!حرفات مردونس ولی میگی که زنی!افکارت عجیبه و در عین حال جالب
یا بهترش میشه فقط اونهان که خوب میشناسنت!
هرچی سعی میکنم با اونا خودم و به دیگرون بشناسونم نمیشه
هیچ کدام (من) عزیزم...
نه تو می نویسی نه نوشته هایت...
کسی که تورا می شناسد خود می باشی!!
نوشته ها فقط بهانه اند...
ولی این نوشته ها شاید کمک کنه در شناخت بهتر من
واقعا چی بگم در جواب این کامنت
مشکل همین جاست !
خدا بودن و خدا داشتن !
نیاز به پرستیده شدن و نیاز به پرستیدن !
موجودات مفلوکی هستیم !
مفلوک؟
من برای کلمات خدایی میکنم و خدا برای من
تو دست به قلم می شوی و کلمات جای خود را بلد هستند...
عجب کلماته تند و تیزی هستند
و این یعنی همین درست است!
همیشه میام وبلاگت ٫ یاد اون نوشتت در مورد سلول و اشک می افتم!
اوهوم . خوبه
البته اون توسط ((تو)) نوشته شده نه ((من))
هر دو کار فکر توست
پس من چند کاره ام
دوستتون دارم جفتی
ما هم دوستت دارم یکی یکی
خیلی خوبه که موقعی که می نویسی خیلی به خود واقعیت شبیه میشی. خیلی ها وقتی تصمیم می گیرن بنویسن دیگه خودشون نیستن..
من با نوشتنه خودم فقط تخلیه میشوم
هستم که مینویسم بودن به جز زبان نیست
هرکس نمینویسد انگار در جهان نیست
چه باحال مجتبی
سلام
تو با دست نوشته هات یکی هستین !!
کدام آن یکی را خلق کرده ؟
این خیلی خوبه .. یعنی یه جواریی آدم موفقه ..
آخه خیلیا نمی فهمن چی می نویسن ، بیچاره اون کلمات که نمی تونن هیچ چیزی رو بفهمونن!!!
حالا می خواد هر جوری بنویسی بنویسی ....
دلم واسه اون کلمه ها سوخت
شاید بخوان حرف دیگه ای بزنن جز من
شاید بخوان از من گله کنن گاهی
به فکر بردی منو
چه تو بنویسی چه انها
من میخوانم
مهم این است که من نیز تو را بهتر می شناسم
بگذار ترواش همیشگی داشته باشند
فقط نگذار مدفون شوند
از وقتی شما ها ما را خواندید من بیشتر نوشتنم آمد
راحت تر خالی شدم
سبک شدم آرام آرام تمام میشود
آره احتمالا هر دو همدیگر را می سازید
آره حتما همینطوره
خوب بالاخره یکی پیدا شد تورو بشناسه ما که هنوز اند خم یه کوچه ایم
مطمئنا نوشته های تو هم تو را خوب میشناسند اما به روت نمیارن
سلام. ممنون که بهم سر زدی... خودمم فشارم رفته بالا
امیدوارم این شربت یه طعم درستو حسابی بگیره...
بازم سر بزن
نگران نباش پائین میاد اما حواست باشه تعادل و حفظ کنی
خود ارضایی؟؟هان؟؟؟
احتمالا ((تو)) اومده براتون کامنت گذاشته و این کامنت شما جواب اون هست...
لطفا دقت کنید ما این جوری گیج میشیم..
اگه جواب کامنت رو تو وبلاگ خودمون میدید دقت کنید کامنت از طرف کدوممون بوده...تو همون پست مربوطه جواب بدید...
باز هم ممنونیم...
قلم دست کدومه؟
همون داره می نویسه
(در گوشی:تو چقدر اونا رو میشناسی)
دست منه لعنتیه
وقتی تو گوشم حرف میزنی قلقلکم میاد فرداد
حتما یکی باید دیگری رو بنویسه؟
به نظرم مشکوکه
والا ما که تا حالا کسی ننوشتتمون
سبک بازی و جابه جایی با لغت تو همه پست هات هست
دقت کردی؟
فکر کنم یه ارتباط دو طرفه خوبه
هردوتون همو می نویسین
شاید انقدر معاشقه کردین با هم که تفکیکتون دور از تصوره.....
کلا من عاشق بازی کردن با کلماتم
ولی این نوشته ها باید معرف شخصیت و دلخواسته های من باشند
با سال های عمرم آپم..
با 16 سالانگی ام آپم..
زندگی ام را در کلام به تصویر کشیدم..بیا..[گل]
چه تصویر زیبایی باید باشد ۱۶ سالگیت در کلام