بن بستها را تنها تا انتها رفتم و بازگشتم...
رفتم و بازگشتم...
رفتم و بازگشتم...
رفتم و بازگشتم...
رفتم و بازگشتم...
رفتم...و این بار خودم هم بن بست شدم...
پینوشت:بدک نیست همدیگرو ببینیم شاید اونجا ما هم کمی از خفا در اومدیم و شناسایی شدیم...
اگه پایه هستید برید پیش حسین رها (قمار باز) و اعلام آمادگی کنید و پیشنهاد بدین قرارمون کجا باشه بهتره...
نوشته شده توسط تو
بن بست تو وقتی که نفهمه به بن بست رسیده و برنگرده !
" تو حالت بهتره ؟ "
نفهمه لامصب...
بهترم فرناز خانم مهربان مدل خاص...
پینوشت رو میای...؟
من شده ام درس عبرتی برای بقیه.
بن بست یعنی چی؟
یعنی برسی به تهش بعدشم یه دیوار بلند تا آسمون...خیلی بلند...از جنس سیمان...
اگر همچون ما فرشته ای بودی پر میگشودی و روی این بن بست را کم میکردی
از اونجایی که خدا بهم حال داده هنوز تو توهمم:دی
فرشته هم نشدیم دو تا بال داشته باشیم واسه پرواز...
این بلاگ اسکای توی مجموعه ی شکلکهاش گل نداره. من هر وقت نمیدونم چی کامنت بذارم گل میذارم.
پ.ن : خودت مگه مجبوری کامنت بذاری.
گل کلامی هم قبوله... :)
ما که هنوز تو راه بازگشتیم... ولی دیگه رفتنی در راه نیست..
کار بیهوده ای هست گویا...
بجای این رفت و برگشت کاش دیوار بن بست را خراب کرده بودی
خیلی در مقابل این دیوارها ناتوانم خیلی...
من تو بن بست خیلی گیر کردم ٫ اما از دیوارش پریدم بالا! دَر رفتم!
اما یکبار که پریدم بالا که در برم ٫ افتادم تو دَره ! کلا از زندگی دَر رفتم...
آقا خوشابه حالتون ٫ جای ما رو هم خالی کنید ٫ حیف که ایران نیستم ٫ وگرنه حتما میومدم ٫(نمیشه ۲ ماه دیگه صبر کنید حالا!! )
آخ امان از اون دردی که میفتی توی دره...آخ....
بابا پز بده...بابا خارجه...بابا لباس مارک دار اصل... :)
از بن بست متنفرم ، چون باعث سردردم میشود!
سر شدیم...دیگه سردرد هم نمیگیریم......
اه الان احساس کردم چقدر ضعیفم... :(
چه عجب حالا نمیومدی....!
در اولین بن بست نشسته ام در و دیوار بوی ِ تو را میداد ، پای رهایی از این جا را ندارم .. تاب ِرفتن به بن بستهای دیگر ....
اما بن بستم انگار بوی تنهایی به خود گرفته...
2 تا حالت داره ( ببخشید رکمی گم )
یا شما تو یه چهار راه بنبستی که به هر طرف رفتی بنبست بود
که خب 6 نبستن راه رو بعضی وقت ها آدم مجبور پرواز کنه یا آب شه بره تو زمین ! از درجا زدن بهتر
یا اینکه یه بنیست بوده شما تا تهش هی رفتی و بازگشتی هی رفتی و بازگشتی هی رفتی و بازگشتی هی رفتی و باز گشتی و هی رفتی و . . .
از جنس دیوار شدی !!!!!
پ.ن 1 : خدا نکنه بنبستت جنسش از گوشت و پوست و خون باشه این شعرم یکی هی تو گوشت باشه :
فریاد که از شش جهتم راه ببستم آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک، چه سود اشک ندامت
پ.ن 2 : مثلن ( می دونم همه مثلا می نویسن ) گدذاشته بعد امتحانای دانشجو ها :)) تا 17 بهمن در خدمت اساتید محترمیم !
پ.ن 3 : قرار پوکر بازی کنیم دیگه ؟ :-؟
از جنس دیوار شدم...
دقیقا از جنس دیوار شدم...
پ.ن۲:تو بیا پوکر هم بازی میکنیم... :)
در بن بست راه به اسمان باز است...
دیوار سیمانی سر به فلک کشیده انگار...
دقیقا حال منو توصیف کرده
چه حال بدی...
این بار بن بست نیست !! ادامه داره !
نچ...ادامه نداره.بسته تهش...
دیدن همدیگه رو همیشه پا هستم شدید..
ولی بر اساس تجربه هایی که توی این زمینه دارم میگم: اینکار نتایج خوبی رو در بر نداره...
فک نکنم دنبال نتیجه خاصی باشیم...
دنیا جفت دستات پوچه.... بن بست آغاز هر کوچه...
اوهوم...
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هردو سوزانند اما این کجا و آن کجا
بن بست داریم تا بن بست "تو"ی عزیز .....
همون بن بسته دیگه... همون که تو ازش خبر نداری اما ((تو)) ازش خبر داره...
مدتهاست بن بستم.بن بست دیگران
و وای به حال دگران...
به احتمال زیاد خیابان یکطرفه بودی مسیر اشتباه بود...فلش رو دستکاری کردن...
احتمالا....
بعضی ها، بعضی وقتها وقتی تنها می رند، می خورند به دیوار کمونه می کنند تن ها برمی گردند
همیشه همین جوری بوده نه بعضی وقتا...
بن بست زیاد است این روزها...
و اسیر این بن بست ها هم زیاد!!
بن بست یدونه بیشتر نیست...
و هی تکرار میشه...
زودتر برگرد تا سر بن بستم بسته نشده!
با سرش کاری ندارم....
بن بست که شوی همه چیز به تو ختم می شود...
اگر تابلوی عبور ممنوع نصب کنی...
برای همیشه تنها خواهی بود!!
چقدر خوشم اومد که گفتی همه چیز بو تو ختم میشود...
چقدر این رو دوست داشتم...
مرسی...
جواب نمیده/بچه ها جدی نمیگیرن!بیا کامنتای من و نیگا/همه از برف بازی حرف میزنن!!
مهم نیست که جدی نمیگیرن...
ما میتونیم زمان و مکانش رو اعلام کنیم هر کی دوست داشت بیاد هر کیم دوست نداشت نیاد...
نهایتا جمعمون میشه ((من)) و ((تو))و ((حسین))...کلیم میخندیم... :)
مثل اینکه بچه ها در جریان نیستن برفا زود آب میشن و خیلی با وفا نیستن...انگار در جریان نیستن ما براشون موندگاریم... :))
آیکون یه آدم که به خودش مغرور شده...
سلام
ممنونم از لطفتان.
مطلب تکنولوژیت یه درد مشترک بود رفیق!
خوش اومدی همدرد...
کی رو ببینید؟چرا بن بست؟
دنبال خودم بودم.....چون دیدم من خودم هم بن بستم...همی آمدن ها و رفتن ها من بودم گویا...همان بن بست بودم و خبر نداشتم...
از بس رفتی و برگشتی من جات بودم این شکلی میشدم !
تو اگه جای من بودی انقدر احمق نبودی حتما...
سحر جان مرسی از همراهیت...
بازگشت تنها راه نیست ..
درد بن بست از دچاری است .
دچار ان سوی دیوار باشی بن بست معنی ندارد
به این سره دروغگو اعتماد کن
درد من از بی دچاریست شاید...
می گم نکنه لنز بن بست کردی تو چشت همش این جوری میبینی؟
دیدنی نسیت...توش گیر افتادم....
بن بست...
گاهی هم بن بست شرم...
مردم دروازه غار و مردم دریا کنار
هر دو عریانند اما این کجا و آن کجا...
"تو"ما رو دست کم گرفتی؟
بازم میگم:همه بن بست ها که بن بست نیست
باشه حالا که اسرار داری تو هم خبر داری... :)
رفتم و بازگشتم
اما...
فراموش شده بودم
پس این بار
رفتم و رفتم و رفتم
خلاص!
نه دیگه...
وقتی رفتنت ادامه داره نمیتونی بگی خلاص....
سلام...
واقعا جالب بود بن بست ها را تا انتها رفتم و باز گشتم ای کاش این تچربه ای شود برای بارهای دیگر عمر
[گل][گل][گل]
مرسی...
همیشه که همه نمیتونن از تجربه های حاج آقاها استفاده کنن...
بعضی وقتا ما ها هم بد تجربه نداریما...
حاجی مخلصیم به مولا... :)
همیشه تیشه و کلنگ با خودت بردار
بن بستها را شرمنده کن
این بی حیاها را
این بی حیاها پاچه پاره هستن آخه...نمیشه گاهی حریفشون شد..:))
هیچ بنبستی وجود ندارد جز خود انسان.
کسی که بنبست نباشد یا راهی خواهد یافت یا راهی خواهد ساخت.
هستم دوست من با تغییر کوچکی. سپاس برای همه مهربانیهایت.
همین تن و فیزیکمون یعنی بن بست...
خوبه که هستی...
حیف که نمی تونم بیام
شماها که میرید با هم عکس بگیرید بذارید توی وبتون
دیگه در حد عکس شنگول نیستیم...
چرا نمیتونی بیای؟؟؟
[گل کلامی]
مرسی... :)
اخ تا دلت بخواد تو زندگیم بن بست داشتم تازگی ها دارم یک جورایی زیر دیوار تونل می زنم پایه ای ؟؟
نه...
تو پایه ای بیای برا پینوشت...؟؟؟
سلام...
شاید اگر تنها نبودی میشد اون دیوار بن بست رو فروریخت.
اما تنهام....
هستم...
خوبه که هستی...
... تا حالا شده تو تنهایی خیلی خوشحال باشی؟ یعنی از اینکه تنهایی شاد باشی؟
خیلی...خیلی...خیلی...خیلی شده...چه خوب که همفازی...
فکر میکنی واقعا اینا رو از پشت پنجره دیدم؟!!!!
دیگه در این حد خنگ نیستم...هستما اما نه در این حد...
یا موکا فک کردی اسکل هستیم که از این آیکون ها گذاشتی...
فک کردی فقط اسکلها هی میرن و بر میگردن...؟؟
از خصائل موکای پیامبر .. لعنت خدا بر او باد این است که در خفا بماند و بندگان و امتش را از راه دور و کامنت و نظر هدایت کند ((:
-
توی عزیز در مورد اون قرار با تاریخش جدا مشکل دارم .
اگر امکان عقب انداختنش بود بگو شمارمو پیام خصوصی کنم هماهنگ شیم .
میام میگم بهت...
دوست دارم بیام ... خیلی .
اما فکر نکنم بتونم ./
میگم یه لطفی میکنی ؟ جنسیت این " من " و " تو " رو مشخص کن من بفهمم با کی حرف میزنم
چه حیف...سعی بکن شایدم تاریخش رو عوض کردیم...
راجع به اطلاعاتمون هم داریم با ((من)) مشورت میکنیم که چه کنیم...
اندکی صبر سحر نزدیک است... :)
همه یه روز بن بست می شیم
نه لزوماْ...فقط اونایی که عقل ندارن...
بن بست ها هم عجب حکایتی دارند
سلام
حکایت تکرار...
به رفتن ادامه بده و نذار بن بست بمونی چون ادما بن بست می بینن فحش میدن و کلافه میشن
فکر خوبیه
توی بن بست من آدمی نمیاد که بخواد فحش بده...
هر آدمی برای خودش یک بن بست است
که همه در بن بستی به نام زندگی اسیر شده اند...
منظورم این بود عزیز...
مرسی از توضیح کاملت....:)
خوشم میاد از کسایی که واسه کامنتشون ارزش قائلن و میان جواباشو پیگیری میکنن...
ماهایی که دختریم پس چطوری بیایم
همون جایی که تو حسین می گید
بله همونجایی که ما میگیم...
اینجا حکومت استبدادی است ...
شوخی کردم میتونی نظرت رو تو بلاگ حسین بگی...
جانا سخن از زبان ما میگویی
من هم سخنم وین سخن برای تو خواهم گفت...
فی البداهه یه چیزی گفتم دیگه...خوش اومدی.... :)