هر روز صبح مردک به این امید از خواب بیدار میشد که در تاکسی با پهلویش بازوان زنی را نوازش کند و هر شب با خیال آن زن که شاید اصلا صورتش را هم ندیده بود به خواب میرفت.
دوستم تعریف می کرد یه بار که سوار تاکسی شده یکی از این آقا دیوونه ها تو تاکسی کنارش بوده،بعد که دوستم اعتراض کرده تازه راننده تاکسی بهش گفته خانوم ناراحتی پیاده شو !!!
مقصر کیست؟ مردی که فرهنگش باعث شده بزرگترین لذتش تجاوزی این گونه باشه؟ یا دخترکی که از ترس چیزی که در فرهنگ لغتش به اون آبرو میگن خشمش رو بروز نمیده؟ هردو قابل ترحمند هردو
خیلی دوست دارم یه بار از یکی از این آقاها بپرسم چرا؟ یعنی واقعا واسم سواله که از تماس چندثانیه ای بازو چه حسی منتقل میشه که این قدر خودش و بقیه رو آزار میده؟ واقعا حسی بهش دست میده؟؟! نمی دونم!
حتما اون انقدر کمبود داره که همون لمس بازو هم ارضاش میکنه ارضای روحی و جسمی. ما چه میدانیم...
به این تجاوز نمیگن این خودارضایی روحیه تجاوز یعنی حکومت جور و فسادی که بر ماست تجاوز یعنی نوری زادها یعنی سحر خیزها جعفر پناهی ها که در سرمای تنهایی سلول به گرمای رهایی من و تو شب را سحر میکنند
می دونستی که این پستت یک داستان کوتاه خیلی قشنگه؟ هر چند که سری قبل پرده گوشم رو پاره کردی....ولی خب بیا در گوشت بگم: ول کن اون مردک بدبخت رو...زنه هم بی تقصیر نیستا....
نه /الان فهمیدم با اون کار تو بایدم فریاد میزدم اگه باز دیر بیای به جای فریاد تو گوشت میام میزنم تو گوشت
بیا جلوتر تا بهت بگم: آره بابا حالا من به روش نیاوردم ولی زنه هم خودشو جمع نمیکرد
من اولایی که ازدواج کرده بودم توی دوره عقد یه روز با زنم خواستم بشینم توی تاکسی توی شلوغی در جلو رو وا کردم به خانوم تعارف کردم و اون نشست وسط منم این ور هم زنم کف کرده بود هم راننده تاکسی بعدا که یه کم رفتیم تازه فهمیدم چکار خارق العاده ای کردم. آخه هیچ وقت فکر نمی کردم زنم یه آدم دیگه اس فکر می کردم خودمه مثله خودمه از جنس خودمه! بعدا فهمیدم که باید اول خودم می نشستم بعد زنم...! یه داستان نوشتم برو ببین!!!
کلی خندیدم و حال کردم بااین خاطره دقیقا اول خودت بعدا دیگران البته پدر و مادر تنها کسانی هستند که ارزششون از خودم بیشتره
هی روزگار! چقدر دیگه باید واسه خودمون متاسف باشیم؟
ی سوال فنی:اینو ک خوندم یاد ی چیزای دیگه ای افتادم ک جاش نیست بگم حالا فقط... این آخر زمان ک میگن نزدیکه نه؟؟ کم کم دارم شک میکنم ک نکنه آخر زمان شده؟ چیزهایی میبینم و میشنوم این روزا ک کمرم با هر کدومشون ی بار میشکنه!
ای بابا بگو بابا راحت باش بد باشه تائید نمیشه آخر زمون که میگن امروزه
از جمله تجاوز پدر ب دخترش!!!!!!!!!!!!!!!!!! حامله شدنش از جناب آقای مثلا محترم و تحصیل کرده! تجاوز ب یک سری دخترای معصوم توسط ی عده عوضی ک فقط اسم مرد و یدک میکشن... ختنه زنان! و خیلی چیز های دیگه خیلی...
این تجاوز نیست. مردک معشوق مخلوق خودش را داشت با مختصری کمک از وجود یک زن. شاید اگر به راحتی آن زن را ببیند نشناسد که نمیشناسد و نپسندد. او مخلوق خود را دارد در حجله ذهن خودش.
بیچاره عقده ای بوده لابد... و حتما پول و پله ای هم در بساط نداشته تا خودشو سبک کنه ... شاید هم شبها تا دیروقت فیلمهای مستهجن میدیده باید آدرس میگرفتی ازش تا برم ته توی کارش رو در بیارم.
چه روزگاری بود اون موقع ها که تاکسی ها دو نفر جلو سوار می کردن...
شاید ۱۰ سال دیگه این پست شما هیچ مفهومی نداشته باشه...
آره پسرا سوار ماشینی میشدن که صندلیه جلوش خالی باشه که بتونن با دوست دخترشون جلو بشینن .
کاش فقط بازو بود
.
.
.
نه ولی واقعا فقط بازوِ دیگه
یه وقت نمیره از شهوت!
با شهوت زندس
متنفرم از این مردا !
یا این مردایی هستن که تو تاکسی اصن نمی فهمن که یه خانوم کنارشون نشسته!اون وقت ما بیچاره ها باید مچاله بشیم تو در!
خوب خانم شما جمع تر بشین
ذهنی که فقط در همین حد وسعت یافت!
چه کم وسعت است ذهن ها
دوستم تعریف می کرد یه بار که سوار تاکسی شده یکی از این آقا دیوونه ها تو تاکسی کنارش بوده،بعد که دوستم اعتراض کرده تازه راننده تاکسی بهش گفته خانوم ناراحتی پیاده شو !!!
واقعا جای تاسف داره !
خوب راست میگفت دیگه .باید پیاده میشد:دی
مقصر کیست؟
مردی که فرهنگش باعث شده بزرگترین لذتش تجاوزی این گونه باشه؟
یا دخترکی که از ترس چیزی که در فرهنگ لغتش به اون آبرو میگن خشمش رو بروز نمیده؟
هردو قابل ترحمند
هردو
آره من با شما تا حدودی موافقم
سلام ممنون که به وبلاگم سرزدی
قربون شما
خیلی دوست دارم یه بار از یکی از این آقاها بپرسم چرا؟
یعنی واقعا واسم سواله که از تماس چندثانیه ای بازو چه حسی منتقل میشه که این قدر خودش و بقیه رو آزار میده؟
واقعا حسی بهش دست میده؟؟!
نمی دونم!
حتما اون انقدر کمبود داره که همون لمس بازو هم ارضاش میکنه
ارضای روحی و جسمی. ما چه میدانیم...
تو زمستون هم که با این همه لباس, حجم تاکسیا کم شده
باز بهتره با کاپشن خیلی نمیشه بدن و لمس کرد
در زندان امید و خیال زشت خود زندگی می کند . چه دنیای حقیر و کوچکی دارد...
بسیار کوچک
دنیایش خلاصه میشود در تاکسی
هنوز هم هستن
تو فکرشون خواب می بینند و می خوابند...
به احتمال زیاد این شخص نیاز به یک روانشناس داشته...
دکتر خوب سراغ داری؟؟
در این زنجیریان هستند مردانی
که مردار زنان را دوست می دارند...
آفرین این خوب بود
این تیکه بادوس دخترشون جلو بشینن رو خوب اومدی .. تجربه شو دارم... : دی
چقد می موندیم تا همچین ماشینی گیرمون بیاد
ای بابا ما سنمون به اون زمانا قد نمیده
چه مرد کثیفی ... چه مرد حقیری
اوهوم
به این تجاوز نمیگن
این خودارضایی روحیه
تجاوز یعنی حکومت جور و فسادی
که بر ماست
تجاوز یعنی نوری زادها
یعنی سحر خیزها
جعفر پناهی ها
که در سرمای تنهایی سلول
به گرمای رهایی
من و تو
شب را سحر میکنند
..........................................
فکرت بسیار باز و زبانت بی پروا
می دونستی که این پستت یک داستان کوتاه خیلی قشنگه؟
هر چند که سری قبل پرده گوشم رو پاره کردی....ولی خب بیا در گوشت بگم:
ول کن اون مردک بدبخت رو...زنه هم بی تقصیر نیستا....
نه /الان فهمیدم
با اون کار تو بایدم فریاد میزدم
اگه باز دیر بیای به جای فریاد تو گوشت میام میزنم تو گوشت
بیا جلوتر تا بهت بگم: آره بابا حالا من به روش نیاوردم ولی زنه هم خودشو جمع نمیکرد
چی مینویسه؟؟؟؟
دری وری
خاک بر سر آن مرد !
فرناز جان آروم تر
نفرت و دیگر هیچ ...
متنفرم از این شهوت لعنتی
زندگی بدون شهوت هم خیلی گند میشه ها
بیچاره مرده که انقدر کوچیک شده بود
مرد با این کار کوچک شد
نکنه شما هم از اون دسته اییییییی؟
نکن آقا نکن !
چرا جنس شما این قدر به ما ظلم می کنه آخه!
حتما حقتونه که بهتون ظلم میشه
WTF!!!!!
دقیقا...
کاش بفهمد چه طعم گسی دارد این حقیقت .؟.
::::::::::::::::::::::::::::::::
زخم های هرمس با ((حق الناسی بر گردن الحق))
بروز شد
طعم گست عالی بود
مطمئنی به خاب میرفت ؟!!!!!!
قبل خاب کاری احیانا دست خودش نمیداد ؟؟؟؟؟؟
مردک بی حیا .....
در خواب با او نبودم
شاید
یاد یکی از دوستام می افتم که با خاطره دیدن فیلم پورنو یکی دیگه، بعد مدرسه تو حموم جلق می زد.../
یکی از دوستات؟؟؟
شاید تعداد بیشتری از دوستات بودن و تو فقط این و میدونی
من اولایی که ازدواج کرده بودم توی دوره عقد یه روز با زنم خواستم بشینم توی تاکسی توی شلوغی در جلو رو وا کردم به خانوم تعارف کردم و اون نشست وسط منم این ور هم زنم کف کرده بود هم راننده تاکسی بعدا که یه کم رفتیم تازه فهمیدم چکار خارق العاده ای کردم. آخه هیچ وقت فکر نمی کردم زنم یه آدم دیگه اس فکر می کردم خودمه مثله خودمه از جنس خودمه! بعدا فهمیدم که باید اول خودم می نشستم بعد زنم...!
یه داستان نوشتم برو ببین!!!
کلی خندیدم و حال کردم بااین خاطره
دقیقا اول خودت بعدا دیگران البته پدر و مادر تنها کسانی هستند که ارزششون از خودم بیشتره
آخی بنده خدا !! :)
چی بنده ی خدا؟؟؟ مرتیکه خجالت نمیکشه مردک
تفاوت یعنی همین!!!
مهم نیست به چه فکر می کنیم. مهم بودن است ... همین
بودن یا نبودن مساله این است
هی روزگار!
چقدر دیگه باید واسه خودمون متاسف باشیم؟
ی سوال فنی:اینو ک خوندم یاد ی چیزای دیگه ای افتادم ک جاش نیست بگم حالا فقط... این آخر زمان ک میگن نزدیکه نه؟؟
کم کم دارم شک میکنم ک نکنه آخر زمان شده؟
چیزهایی میبینم و میشنوم این روزا ک کمرم با هر کدومشون ی بار میشکنه!
ای بابا بگو بابا راحت باش
بد باشه تائید نمیشه
آخر زمون که میگن امروزه
دمش گرم که هر روز صبح امید داشته.
تو هم میتونی داشته باشی
شاید اون زن هم با همین امید بیرون میومد
و چه چندش آور!
امیر آقا حتما پست گذاشتی که به خودتون زحمت کامنت گذاشتن و دادی!!!!
دلم میخواد چهرتو وقتی چندشت میشه ببینم .
و چه بسیارند اینان
بسسیار
و خوشحالم که اینجا میبینمت
تجاوز به کی(چی) ؟
به خانم کناری ؟
یا به ذهن و فکر فرد ؟
به نظرم تجاوز به هردو
توسط شخص سوم !
بیشتر شبیه تجاوز با ذهنه
بیشتر نه مطمئنن( می دونم ) تجاوز به ذهن !!
پس تجاوز ذهن به ذهن
در مورد این موضوع:
باری من و تو بیگناهیم
او نیز تقصیری ندارد
پس بیگمان این کار
کار چهارم شخص مجهول است...
(در این مورد دلیل این کار نه خود کار)
اوهوم
بسیار خوب و درست گفتی
راستی خوش اومدی
راستشو بخواین بیشترم به فرهنگمون نیستش به ذاته خارج از کشور ما هم این جور چیزا وجود داره!
بابا خارجی
اوهوم .من هم نگفتم از بی فرهگیه
چه خوب گفتی " مــــردک"
حیف از واژه " مرد" برای این ها!!
مرد نبوده اون
اون خیلی کوچیک بوده.اون مردک بوده
اه اه! مرتیکه چندش!
پرند از این مرتیکه های چندش اطرافمان
اوخ اوخ...
چی گفتی ( من ) عزیزم... چی گفتی!!
جمله ات را با وجودم حس کردم!!
خیلی بد است...
آقا شرمنده کردی . وظیفه ما بود بیام خدمتتون واسه کامنت گذاری.
این چیزا تو جامعه ی ما زیاد دیده میشه
از جمله تجاوز پدر ب دخترش!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حامله شدنش از جناب آقای مثلا محترم و تحصیل کرده!
تجاوز ب یک سری دخترای معصوم توسط ی عده عوضی ک فقط اسم مرد و یدک میکشن...
ختنه زنان!
و خیلی چیز های دیگه
خیلی...
پر شدند گوشهایمان از این اخبار
این تجاوز نیست. مردک معشوق مخلوق خودش را داشت با مختصری کمک از وجود یک زن. شاید اگر به راحتی آن زن را ببیند نشناسد که نمیشناسد و نپسندد. او مخلوق خود را دارد در حجله ذهن خودش.
ولی من این عاشق و معشوق رو دوست ندارم
دوست عزیز ممکنه اسم آهنگی که داره روی بلاگت پخش میشه بهم بگی تا دانلود کنم ...دیوونه شدم
برات میفرستمش
نمی دونم چه زمانی از این همه فقر آگاهی رها می شیم... خیلی دردناکه خیلی
...در ضمن همیشه یک سورپرایز برای مخاطبت داری.
بهترینها از ان تو...
الان شما از چی سورپرایز شدی مهرنوش جون.
اینها رهایی بخش نیستند
خیلی ملموس و آزاردهنده بود...
قصدم آزار شما نبود
بیچاره عقده ای بوده لابد... و حتما پول و پله ای هم در بساط نداشته تا خودشو سبک کنه ... شاید هم شبها تا دیروقت فیلمهای مستهجن میدیده
باید آدرس میگرفتی ازش تا برم ته توی کارش رو در بیارم.
نه فرخ جان میترسم رو شما هم تاثیر بذاره
سلام رفیق
ارادت
سلام
سپاس
باز خوبه که اون به یه امیدی زنده است من چی ؟
ای بابا یه روز به جای ماشین شخصیتون شما با تاکسی برو بعد هی خودت و بمال به بقل دستیت اونوقت از فرداش امید پیدا میکنی
دنده عقب یادت نرود.../
نه فقط دنده جلو...