دلها فرمان نمیدهند ...خواهش میکنند گاهی هم التماس...اگر دلش التماس کرد لا اقل امتحان کن بهشتش را... اگر به دلهایمان فرصت میدادیم برای یکی شدن جهنم همان بهشت بود...
التماس؟؟؟؟شاید اما دلی که التماس کنه رو زیاد دوست ندارم کلا شما کامنتی خوبی میذاری
من که بالاخره نفهمیدم عاشقی .نیستی.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی وقتی به شخصی علاقه داشته باشی بهشت و جهنم تو وجود و ...طرف مقابل خلاصه میشه بدی کنه انگا تو جهنمی خوبی هم کنه فراتر از بهشتی
آمدم خواندم ماندم مردم صدایم که کردی باد وزیدن گرفت٬ ابر نباریدن
نمی دانم اکنون را میزیستم یا دیروز اما صدایم که کردی زمان ٬ زمانه ی من شد
پاسخ که میدامت خزان را دیدم به هزار رنگ گفتی : بگویمت آن ناگفته موی آشفتم که بگویم ......... خزان باریدن گرفته بود و دستانم آتش که دانسته بودی ناگفته ام را ٬ ناگفته.
ممنون از شعر زیبات خوش اومدی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ترجیه می دم او در پیش رویم باشد و به جهنم بروم تا در اعماق ذهنم خاک شود و تا من به بهشت بروم !!
خوب اگه به خواست خودم باشه و اونم پیشم باشه که فبهل مراد
من که قبلا گفتم جهنم بهتره...
میری نویسنده هایمورد علاقه ت هستن...
گروه های راک مورد علاقه ت!!
بخدا کلی حال میده!!
پس تو هم اونجایی...
کاملا" باهات موافقم
مرسی که موافقت خودتون و با من اعلام کردی قربان
هر جا من باشم تو هم باشی بهشت است عزیز
جایی که لذت ببرم بهشته
اوهوم ...
اینجوری که میگی جهنم تو بهشته و بهشت اون جهنم.
...............
بهشت اندر جهنم
از آمیزش بوی لجاجت و سیاست!
نه لجاجت و سیاست رو دوست ندارم حسین
آرامش و ازم میگیرن این دو
ولی من در هر صورت بهشت و ترجیح می دم :دی
بهشته خودتو یا اونو ...؟
فرقی نمی کنه به فرمان کی
بابا اون جا بهشته هاااااااااااا :دی
چرا . این خیلی مهمه
بستگی داره این او کی باشه
این او هرکی میخواد باشه
نوشتم...
میام میخونمت رها
اهنگ وبتو الان شنیدم . هرچی دنبالش میگردم کجای وبه پیداش نمیکنم!!!
پیدا نمیشه
برات میفرستم اگه دوست داریش
من؟
جدیدن هم خشن می نویسی هم خشن کامنت میذاری
اتفاقیه
بهش دقت نکرده بودم. آروم میشم
پس با فرمان چه کسی می خواهی به برزخ بروی؟
فرمان خودم...
بهشت وبلاگ منو میگی؟! :)
ای بابا...
باریک...یه کف مرتب
.
.
.
بزن دست قشنگه رو...
اون بهشت واقعی رو می خوام
بهشت واقعی رو فقط خودت میتونی بسازی
ترجیح میدهم در خیابان با کفش هایم راه برم و به خدا فکر کنم تا در مسجد باشم و به کفش هایم فکر کنم .... اصن بگو چه ربطی داشت ......!؟!
چه ربطی داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه واقعاً به ندای قلبت گوش بدی شاید تعداد زیادی از مسیرهایی که اشتباه رفتی رو دیگه تجربه نکنی :دی
سعی میکنم به ندای قلبم گوش کنم
کدام بهشت؟ کدام جهنم؟ شک دارم به واژه ها...
بهشت جایی که من میسازم
خودخواهی و عاشق نیستی...
خودخواه و عاشق نیستم
یعنی اینقدر دست فرمونش بده ؟ ؟ ؟
جهنم و بهشت چه انتخاب دشواری!!
خیلی هم سخت نیست
همه با هم انشاا...!( یکی از دیالوگ های مارمولک) ( اگه یادت باشه)
اوهوم یادمه
خب با فرمان دل خودت به بهشت برو رفیق... البته جهنم هم رفتی برو جهنم کشورهای در حال توسعه... همیشه یه پای عذابش میلنگه!
اگه همه بخوان مثل من به جهنم برن عجب جهنمه بهشتی میشه اونجا
من به این پست نظر نداده بودم؟
هرجا دلم فرمان بده همون جا میرم
نه نداده بودی
الان دلت فرمون داد که بیای اینجا؟ عجب دست فرمونی داره این دل
همه داشته هامون شده نداشته هامون...
خیلی قشنگ بود
خیلی
این و تو واسه شما کامنت گذاشته بود و بسیار زیبا گفته
کاش داشته هامون رو بشناسیم و قدر داشته هامون رو بدونیم
داشته ای نیست که بخواهیم بشناسیم
نداشته هم که قابل شناسایی نیست
خوشم اومد خیلی
خدارو شکر
دلها فرمان نمیدهند ...خواهش میکنند گاهی هم التماس...اگر دلش التماس کرد لا اقل امتحان کن بهشتش را...
اگر به دلهایمان فرصت میدادیم برای یکی شدن جهنم همان بهشت بود...
التماس؟؟؟؟شاید
اما دلی که التماس کنه رو زیاد دوست ندارم
کلا شما کامنتی خوبی میذاری
این همه جان می کنیم که خیر سرمان خوب باشیم و جهنمی نشویم، بی آنکه بدانیم بهشت و جهنمی هست یا نه! حماقتمان پایان ندارد!
بهشت و جهنمی نیست/ هرچی هست خود تویی.../
قصه قصه مارتین لوتر و خرید جهنم.../
هر کجا که من باشم بهشته حسام
الان کی کجا رفت!!
الان من به بهشت میروم
اگه برام بفرسیتی خیلی خوب میشه .
خیلی زیااااد مرسی
ایمیلتو بده ...
ای بابا مهریه رو کی داده و کی گرفته ؟ سخت نگیر .
ما هم میدیم هم میگریم . به همین راحتی
پس بالاخره پای "او" هم اومد وسط...؟!!!
نداشتیما...
آیکون خشم و حسودی و کینه و انتقام و قتل و جنایت...
نه بابا او منظورم هر کسی بود
مارو چه به او...؟
اوه اوه نمردیم و یکی به خاطر ما به خشم و حسودی و کینه و این حرفا افتاد
بهشت و جهنمی نیست...اما تو همینجا بهشت رو بساز..با خودت و خودت.
این خوبه
ساختن بهشت همون جور که خودت میخوای
شاید بهشت او برایت جهنم است!
و یا نفرت به حدی که ...
اویی در کار نیست
زور رو دوست ندارم
توهم گیر دادی به رفتن ها....
در گوشی:
خودش می برتت هرجا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست....
کی گفته ؟
پسته قبلیم که گفته بودم میخوام بمونم .
این خودش منظور خودمم دیگه
وایسا منم تصمیمم رو گرفتم دارم میام.
جهنم با اراده ی خودم صد با از بهشت,بهشتره!
پس ساعته حرکتش با تو
فکر میکنی ، بچه ای ، مال این حرفا نیستی ، رشتی ، بی بخار ......
یه وقت فکر نکنی ارم تحریکت میکنما اصلااااااااااااااااااااااااااااا
بیا نشونت بدم...
جهنم ِ اینجوری شرف داره به بهشت اونجوری.
دقیقا
خوشحال میشم کامنتاتو میبینم
ببخشید ولی منتظر این نیم عبارتی که نوشتی رو قبول نداره /
خستت منتظر
اصلا تو میتونی کل عباراته مار و قبول نداشته باشی
حکایت اونه که می پرسن «بهشت خواهی یا دوست»
که جواب داد «ای بی خردان بهشت با دوست نکوست»
همه ی این حکایات را ما میسازیم سیب
مواظب دلت باش تا دل او افسارش را دست نگیرد بی انکه بخواهی.
اگر لحضه ای از دلت غافل شوی شاید فریب بخورد
نه دل من دست فرمونش خوبه
ولی خوب راست میگی باید مواظب بود
خوشا به سعادتت
تو هم میتونی سعادتمند باشی
من که بالاخره نفهمیدم عاشقی .نیستی.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی وقتی به شخصی علاقه داشته باشی بهشت و جهنم تو وجود و ...طرف مقابل خلاصه میشه
بدی کنه انگا تو جهنمی خوبی هم کنه فراتر از بهشتی
شاید به خاطر درک نکردنه احساس عشق باش هاین حرفها
بهشت چیست؟
جهنم کدام است
هر چه هست از این عذاب هر روزه نیکوتر است
بهشت نمی خواهم
مرا به گوشه ی تاریک جهنم رهسپار کنید
آرامشم آرزوست ...
بهشت جاییست که تو در آن باشی و لذت ببری
شاید جهنم برایت لذته بهشت رو داشته باشه
ببینیم و تعریف کنیم
آنزمان که مرا تازیانه زدند تازه فهمیدم نباید چنان می خوردم که تازیانه زنند
امیدوارم بتونم به حرفم عمل کنم
برای رانندگی در بهشت و جهنم باید گواهینامه رانندگی بین الدنیایی داشت ؟؟؟
دقیقا گواهی نامه بین الدنیا و کارته پایان خدمت
گفتی بیا
گفتی بخوان
گفتی بمان
گفتی بمیر
آمدم
خواندم
ماندم
مردم
صدایم که کردی
باد وزیدن گرفت٬ ابر نباریدن
نمی دانم اکنون را میزیستم یا دیروز
اما
صدایم که کردی
زمان ٬ زمانه ی من شد
پاسخ که میدامت
خزان را دیدم به هزار رنگ
گفتی : بگویمت آن ناگفته
موی آشفتم که بگویم
.........
خزان باریدن گرفته بود و دستانم آتش
که دانسته بودی
ناگفته ام را ٬ ناگفته.
ممنون از شعر زیبات
خوش اومدی