این روزها باد میوزد در من, سرانگشتانم را باخود برده, نگاه هایم را پراکنده, باد هو هو میکند در من و مرا هم با خود همصدا کرده...دلم میخواست بلد بودم با نی بنوازم تا با یک نفس این بادها را در نی خالی میکردم که همه مردم بفهمند درونم چه نی نواییست...
این روزها حس و حال دیگری دارم...
نوشته شده توسط تو
روزگارتان اهورایی
من در وبلاگم مطلب کوتاهی درباره ابزار گزینش درست انسان از دیدگاه زرتشت نوشتم لطفا" اگر علاقه دارید آن مطلب را بخوانید و دیدگاهتان را بیان کنید.
با تشکر از شما دوست عزیز[گل]
ببین اردشیر بابکان تو روحت...بیخیال شو ما رو با این مطالبت در رابطه بازرتشت...
چه حس وحالی ؟
i dont know
عاشق شدی ؟؟؟
من چه دانم...من چه دانم...من چه دانم...
لطفا با صدای شهرام ناظری بخونید...اگر خواستی از اینجا دانلودش کن حالش رو ببر
http://www.4shared.com/file/32774605/1c4a677d/Man_Che_Danam.html?dirPwdVerified=dd992894
نی را خموش باید بزنی تا نااهلش نشنوند! جنون امّا همیشه حال خوبی دارد ...
شاید همین باشه که تو میگی...
غلط نکنم این حس ُ حس عاشقانه است ... همیشه عشق ناشناس و رازآلود وارد میشه و کم کم خودش رو معرفی میکنه !!
اگه اینطوره باید بگم که خدا عاقبتت رو ختم به خیر کنه عزیزم!
نمیدونم فرخ نمیدونم...
محشر بود محشر...
خیلی پرو میشما...انقد از من تعریف نکن...
این روزا یه جورایی لطیف شدی و این می تونه خوب باشه
لطیف بودنم تو حلقم... :)