یه رازه
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ
آره خب ... اینم حرفیه یادم میاد یه بار که منتظر بودم بهم می گفتی نوشته هام زیادی عاشقانه شده .. و تو وجودت نمی کنجه و برات قابل هضم نیس ولی من بهت می گم نوشتهات دارن پر لعاب می شن دوس می داریم چن پست اخیرت را
خداییش نوشته های من رو میخوای با مال خودت مقایسه کنی...؟
نمی دونم چی بنویسم.صبر می کنم ببینم آخر ماجرا به کجا می کشه
منصوره نگاه کن اما از دور مواظبم باش...
یه رازه
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ
آره خب *تو * تعریف نکنه کی بکنه ؟ ماله من واقعی تر بود و وقتی فرد تو هر حسی می خوندش تحت تاثیرش قرار می گرفت یعنی خودشو می ذاشت جای اون شخصیتای تو نوشته ها البت اگه اهل عشقو عاشق بود شک نکن سالاری به قول دخو تصدقت
هه...کوچولو من واسه خودم مینویسم .واسه این نمینویسم که کسی تحت تاثیر قرار بگیره... بچه برو رد کارت...حوصله خاله زنک بازی ندارما... در ضمن دخو میگفت به رسم رفاقت و مهر اون کوریون بود که میگفت تصدقت
یه رازه
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 ساعت 02:20 ب.ظ
انقده بعضی وختا با کلماتت رو اعصابی که نگو ... مشکل نداره ... ما تنها چیزی که داریم همون صبره باشه .. واسه خودت بنویس ... همه واسه خودشون می نویسن ول کن بابا بی خیال ... سر ظهری حوصله ی بحث ندارم رد کارم نمی رم ... از این فکر بیا بیرون من یه شش هفت ماهی هس که می یام اینجا تو همین طوری نمی تونی ب گی دیگه نیا ؟ oky خاله زنکو خوب اومدی / ببین قبلا گفتم یه بار دیگه هم می گم من واسه شخص سعیده نمیام اینجا من واسه بلاگ *تو * میام اینجا من کوریونو هیچ وخت نخوندم ... دخو بود که همیشه می گفت تصدقت بازم مرام مرامه دخو اینجا واسه من و ذهنیات من از اینجا از تو چسبندگی های روح ما همون ذهنیات قبله مرچه ببین اذیت نکن اصلا خوشایند نیس راسی راس می گی نوشته های تو پر تر و لعابش بیشتره بازم به قول دخو تصدقت ما که هیچی تو دلمون نیس ... در هر صورت خود دانی
سلام به نظر من تو هیچ کاری نکردی ... گذشتن از گذشت دیگران یعنی نامردی ... یعنی از همه گذشتهایی که برای تو کرد تو به اسونی گذشتی ... این یعنی چی ؟ گذشت کردن زیباست .. گذشت نشونه بزرگواری و بزرگ منشی و درباره تو و شما نشونه عشق و علاقه است که خیلی لذت بخش تر از بزرگواریست ...
همیشه فکر میکنه خیلی واسم مایه گذاشته...نوبت من که میشه... وظیفه بوده...چمیدونم...
اما بازم میگم...مرا ببوس... بیخیال بابا... خواستم یه جا درد و دل کنم...بیخیل... تورو خدا اونجور که به اینو اون میپری به من نپر...عالمو آدم پریدن بهم... تو نپر...
چند پست آخرت همین حالا خوندنش...چسبید....
نوش جونت...
آی گفتی... همیشه بدهکاریم...
والا...
آره خب ... اینم حرفیه
یادم میاد یه بار که منتظر بودم بهم می گفتی نوشته هام زیادی عاشقانه شده .. و تو وجودت نمی کنجه و برات قابل هضم نیس ولی من بهت می گم نوشتهات دارن پر لعاب می شن
دوس می داریم چن پست اخیرت را
خداییش نوشته های من رو میخوای با مال خودت مقایسه کنی...؟
همه از خاکیم"تو"ی عزیزم...
فقط جای "من" و "تو"را عوض میکنیم..
به "من"بگو که دلتنگشم...خب؟
باشه میگم بهش...
اما ولش کن عقده ای بدبخت رو...فعلا بزار بهش محل ندیم باز گذر پوست به دباغ خونه میفته... :))
خیلی قشنگ بود
حالا بیخیال میخوای گریه نکن...
چطورش به خودش بر میگرده!
.
.
.
نه دیگه...
این یکی به من بر میگرده...
درست اما همیشه یکی بیشتر مقصره...
ربطی به تقصیر نداشت فک کنم...
یعنی چی ؟ یعنی این که ماله تو پر تره و چسبنده تر یا مال من این طور بود ؟
یا اینکه ماله من بی خود تر و واسه تو بهتره ؟
تکلیفمان را روشن کن
صد البته که مال من بهتره...
نمی دونم چی بنویسم.صبر می کنم ببینم آخر ماجرا به کجا می کشه
منصوره نگاه کن اما از دور مواظبم باش...
آره خب
*تو * تعریف نکنه کی بکنه ؟
ماله من واقعی تر بود و وقتی فرد تو هر حسی می خوندش تحت تاثیرش قرار می گرفت
یعنی خودشو می ذاشت جای اون شخصیتای تو نوشته ها
البت اگه اهل عشقو عاشق بود
شک نکن
سالاری
به قول دخو تصدقت
هه...کوچولو من واسه خودم مینویسم .واسه این نمینویسم که کسی تحت تاثیر قرار بگیره...
بچه برو رد کارت...حوصله خاله زنک بازی ندارما...
در ضمن دخو میگفت به رسم رفاقت و مهر اون کوریون بود که میگفت تصدقت
انقده بعضی وختا با کلماتت رو اعصابی که نگو ...
مشکل نداره ... ما تنها چیزی که داریم همون صبره
باشه .. واسه خودت بنویس ... همه واسه خودشون می نویسن
ول کن بابا بی خیال ... سر ظهری حوصله ی بحث ندارم
رد کارم نمی رم ... از این فکر بیا بیرون
من یه شش هفت ماهی هس که می یام اینجا تو همین طوری نمی تونی ب
گی دیگه نیا ؟ oky
خاله زنکو خوب اومدی / ببین قبلا گفتم یه بار دیگه هم می گم من واسه شخص سعیده نمیام اینجا من واسه بلاگ *تو * میام اینجا
من کوریونو هیچ وخت نخوندم ... دخو بود که همیشه می گفت تصدقت
بازم مرام مرامه دخو
اینجا واسه من و ذهنیات من از اینجا از تو چسبندگی های روح ما همون ذهنیات قبله مرچه
ببین اذیت نکن اصلا خوشایند نیس
راسی راس می گی نوشته های تو پر تر و لعابش بیشتره
بازم به قول دخو تصدقت
ما که هیچی تو دلمون نیس ... در هر صورت خود دانی
وقت ندارم دیگه...
شاید چون گذشت و نرسید دلگیر شد . به دل نگیر بگذر ...
یه دیالوگ ذهنی بود...
حرف حساب که جواب نداره .
بله نداره...
حالت خوب نیست .
از گذشتهای اون گذشتی ، ادعات هم میشه .
بزنم...
ادعام نمیشه...حرف حق میزنم...
اگه همه آدمای معقول و سنجیدهای بودن که اسمش نمیشد دنیا!
چی میشد...؟
sweet smile...
از اینجا بوهای خوبی میاد...
پسر باید گذشت را گذشت...
نامردی از گذشت برتر است!!
بله...بله...
ما خاطرات شبانگاهی هنوز در خاطرمان هستا...تو که فراموش نکردی...؟
چرا انقدر حال و هوات شبیه منه؟
دلم میخواد به جا اینکه دنبال یه چیزی بگردم تا بتونم بگم چمه کپی پیست کنم این چند تا پستو
من دارم خوب میشم تو خوبی؟
سلام
من مبهمم...نمیفهمم چمه...
از گذشتها گذشتن... نامردی است، چه زن باشی چه مرد!
اصلا من تو دعوای خانوادگی دخالت نمیکنم!
چرا نامردی...؟
سلام
به نظر من تو هیچ کاری نکردی ... گذشتن از گذشت دیگران یعنی نامردی ... یعنی از همه گذشتهایی که برای تو کرد تو به اسونی گذشتی ... این یعنی چی ؟
گذشت کردن زیباست .. گذشت نشونه بزرگواری و بزرگ منشی و درباره تو و شما نشونه عشق و علاقه است که خیلی لذت بخش تر از بزرگواریست ...
موفق باشی
گذشت از گذشت دیگران یعنی گذشت...
همون چی میشد!!
هه...
نه بذار گریه کنم!
پ.ن: با عرض معذرت یاد اون جه افتادم که بندهخدا گفت دستمال کاغذی فایده نداره، نوار بهداشتی بدین که میخوام خون گریه کنم
بدم اومد از کامنتت...
جمله ی آخرت چقدر گنگ بود!
دقیقا چقدر...؟
خوب بلدی ;)
;)
یاد مرا ببوس افتادم...
گذشته ها گذشته...
یاد چه چیز بی ربطی افتادی...
نه به پست تو بی ربط بود نه به حال من...
همیشه فکر میکنه خیلی واسم مایه گذاشته...نوبت من که میشه... وظیفه بوده...چمیدونم...
اما بازم میگم...مرا ببوس...
بیخیال بابا... خواستم یه جا درد و دل کنم...بیخیل...
تورو خدا اونجور که به اینو اون میپری به من نپر...عالمو آدم پریدن بهم... تو نپر...
حس خوبی بهت ندارم...
حس بد مثله؟
نمیدونم...یعنی حس خوبی نیست...مثل دلهره...
چه عجیب!
همه میگن قرص آرامشم...شرمنده باعث دلهره ی تو شدم!
باعث دلهرم نشدی...گفتم یه حس بدی مثل دلهره...
لطفا دوباره خواننده مسکوت ما شو...