توی اتاقم نشستم و همه چیز سر جای خودش هست ولی انگار همه چیز رو از دست دادم.کلمات از روی شاخه ی ذهن یکی یکی پرواز می کنند.چیزی درونم نفوذ میکنه شبح اشیا به عریانی من می چسبه و ارواح توی اتاق می رقصند...بدون کلمه همه چیز عریانه...توی اتاق نشستم و حالا دیگه هیچ چیز سر جای خودش نیست.فقط عریانی می رقصه...
و خلاصه تنهایی!
تک نفره...
رقص تک نفره شاید تا همیشه!
.
.
.
نه لزوما تا همیشه...
در هر دو
این ته همه چیز تک نفرست اینو که خوب می دونی
...
فقط فهمیدم تو وجودت جنگه دوست من
به امید صلح ، پیش به سوی صلح ...
[گل]
(چرا بلاگ اسکای اسمایلی گل نداره!(
ببین قرار نیست بیای اینجا جنگولک بازی در بیاریا...
از تنهایی رنجیدی ؟ از تنهایی گله داری ؟ امیدوارم درست فهمیده باشم .
نه نرنجیدم...
بحث اصلیم روی عریانی بود...
تک نفره ...
تک...
مهم عریانی همیشگیه، که همیشه وجود داره، گاهی اوقات نشون داده می شه ولی اغلب اوقات پنهانه!!!!
...
توی اتاقم نشستم و همه چیز سر جای خودش هست ولی انگار همه چیز رو از دست دادم.کلمات از روی شاخه ی ذهن یکی یکی پرواز می کنند.چیزی درونم نفوذ میکنه شبح اشیا به عریانی من می چسبه و ارواح توی اتاق می رقصند...بدون کلمه همه چیز عریانه...توی اتاق نشستم و حالا دیگه هیچ چیز سر جای خودش نیست.فقط عریانی می رقصه...
فقط عریان تک نفره میرقصی...
تو کی هستی...؟
سلام.
نتوانستم ارتباط برقرار کنم.. انگار الان آنتنم خوب کار نمیکنه!
شما ببخشید.
مهم نی احمد...
من چند وقته درگیر امتحانام و نبودم... «من» را نمیبینم. مشکلی که پیش نیامده؟
مشکلی پیش نیومده بلکه غرق در شادیست این روز و شبا...
همیشه عریانی واپس زده میشه و اغلب اون رقص ها هم تک نفره است و امان از این ذهن و روح تک نفره...
گاهی هم عریان زدگی هست...
حتى هیچکس هم کسیست که با او میرقصى میگویى نه؟ از تو میپرسم اینگونه عریان با که میرقصى؟
من اینگونه عریان نیستم اونگونه عریانم...
و باید تانگو رقصید...
گویا تک نفره!!
تانگو تکنفره رو خوب اومدی...