چقدر مشمئز کننده هستن آدمایی که میخوان بهت نزدیک بشن و برای این کار اولین راهی که به مغزشون میرسه اینه که مثل لودر از روی مرزات رد شن...
حتی به خودشون اجازه میدن راجع به تیپ و ظاهر تو و تاثیرش روی آدمای دیگه حرف بزنن...
یکی دیگه از دلایلی که من به آدما نزدیک نمیشم و نمیزارم نزدیکم بشن همینه...
نوشته شده توسط تو
اینایی که سریع پسرخاله میشن! ایییی! بدم میاد . . .
...
این مثل لودر بودن هم خودشون نمی دونن شاید
شاید...
شما اگه ممکنه یک بار هم بفرمایید از کیا خوشتون میاد.
از تو...
بله...
بیشتر آدما این روزا مشمئز کننده شدند
هومممم...
نزدیک شدی و نزدیکتر و ناگهان همه چیز از بین رفت...
تا زمانی که مرزهای هویت گلوله باران میشوند٬جنگ ادامه داره.جنگ با آدمایی که دشمنان واقعی ما هستند یعنی کشیش ها و کسانی که با قیافه ی قاضی وارد ماجرا می شوند و به حکم حقیقت هویت ما رو اعدام می کنند...
نمیدونم چی بگم...
من میگم کسی که نمیخواد به دیگران نزدیک بشه دلایل رو پیدا میکنه کسی که میخواد نزدیک شه گمشون میکنه. تا دلایل رو صیقل ندی و به کمرت نبندی جاییو نمیبرن.
هیچکس برای راهی که انتخاب کرده احتیاج به دلیل نداره.
هه...
بعضی وقتا لازمه با یه مسلسل کالیبر بالا، بشینیم بالا سر تنهاییمون.
ورود ممنوع.
نیار به کالیبر نداره...
این پست مربوط به اون مکالمه ی تلفنی بین ما بود؟
...
می گم که ، اولین کلمه ی "آدم" تو پستت رو بردار و بجاش بذار گاو. قشنگ معنی میده. نه؟
نه...
و اینگونه که تو می نگری انسانیت را باید با خاک یکسان کرد!!
من نیز اینگونه ام... مثال همگان!!
یعنی باید بری پشتتم نگاه نکنی...
منم با هانیه جان موافقم. به شدت از آدمایی که زود صمیمی میشن و ادعا می کنن که می تونن فکر آدم رو بخونن بددددددددددددددم میاد
حالا میخوای زیاد خودت رو ناراحت نکن...ها؟
اصلا اصول ارتباط و علت برقراری ارتباط همینه که آدما داشته هاشون رو رد و بدل کنن...ارتباط ها همیشه معامله اند...حتی من که نوشته هات رو خوندم...واسه این اومدم که لذت ببرم از حرفات...و تو هم لذت ببری از اینکه مورد توجه ای...به همین سادگی...
این با چیزی که من منظورمه فرق داره...
بله البته...
کبوتر با کبوتر، باز با باز.
احمد چرا این رو گفتی...؟
این رد شدن از مرز ها خیلی میتونه قشنگ باشه
حس کردم که میگم
وای هرگز برام قشنگ نبوده...
حس کردم که میگم...