چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

لای جرزهای شب اتفاقای عجیبی میفته

لای جرزهای شب چمباتمه میزنم و زُل میزنم به شب...

این شب خیلی بی پدر مادره لامصب، یه چیزایی بهم میده که هیچ کسی و هیچ چیز نمیتونه بهم بده..


نوشته شده توسط تو


نظرات 18 + ارسال نظر
باشماق شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ق.ظ

شب بی پدر مادر فقط تاریکی و ندیدن را بمن میده

شب رو باید خوند...بلد نیستی بخونی...تو بخوابی بهتره...

ثنائی فر شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.sanae.blogfa.com

زیباست و دوای همان درده و البته سبب آن نیز اما دوست داشتنی است بسیار زیاد

...

فرداد شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

شب است و ماه می رقصد
ستاره نقره می پاشد.
.....

و تو شاعر میشوی...

فرداد شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

حالا یه بخشنده ای (مثل شب )پیدا شده.....میون این همه گیرنده...فحشش چرا میدی؟

فحش ندادم که...

فرداد شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

راستی...
اینکه گفتی من شاعرم میشم بده یا خوبه؟

لابد خوبه فرداد...

شب پره شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

آدم توی یک شب ابدیه...تنها نوری که داره مشعلیه که خودش با دستای خودش درست کرده.کسی که مومنه هرگز شب رو باور نمی کنه٬چرا که در فراسوی دهلیزش به امید دریچه ای دل بسته...اما کسی که ایمان نداره می دونه دهلیزی وجود نداره تنها نوری که هست همین مشعله که اگه خاموش بشه برای ابد خاموش شده بنابر این طبیعیه که وقتی به دیوار میخوره درد بیشتری حس میکنه٬وقتی با مرگ روبه رو میشه گنگیه بیشتری حس می کنه و وقتی به هستی زل می زنه معنیش رو نمی فهمه...
این جاست که برای فرار از این شب ابدی که روی زمین جاریه٬وقتی یه کورسویی می بینه مثل یه شب پره خودش رو به در و دیوار می کوبه تا به اون نور برسه اما فایده ای ندره و فقط خودش رو از پا در میاره و میوفته توی تار عنکبوت.هر چی بیشتر تلاش میکنه بیشتر توش گیر میکنه٬و هر چی بیشتر دست وپا بزنه تارای بیشتری بهش می چسبند و دست آخر شام عنکبوت حاضر میشه...
آدم توی یه شب ابدی مثل یک شب پره روی تار عنکبوت گیر کرده٬شب ابدیی که روی زمین جاریه...

عصبانی شدی...؟

شاهین شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ http://ruzanehayeman.blogsky.com

شب های تهران...
we own the night
چه شگفتی ها که من در همین شب های تهران ندیدم...

بعضی ها صاحب شب هستن...

یک بی شعور فهیم یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ق.ظ http://apercipientbrutish.blogsky.com/

تمام چیزایی که صبح یکجا ازت میگیره .

این صبح پدر سگ...
کجا بودی تا حالا...؟

آغازی دیگر یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ http://start2.blogsky.com

اگه این خوش خوابی بزاره !

تو بخواب...من بیدارم و حواسم هست...

احمد یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ http://elbowroom.blogsky.com

شب، سکوت، ماه، من.

شب، سکوت، ماه، تو...

مغز کرم خورده یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.mkkh.blogfa.com

منم مدتهاست به این نکته رسیدم
شب بیدارم، انگار روشن شدن آسمون زنگ خطره برام که میگه بخواب ...
هرچند روزامم مجبورم کلا بیدار باشم. ولی بیداری شبو با هیچی عوض نمیکنم

اوهوم...

عاطفه یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.ateeat.persianblog.ir

سلام به روزم

خوب به من چه...؟

ستایش یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:41 ب.ظ

هی می خواهم این دهنو باز نکنم
چقدر از دادن نوشتی

پد سگگگگگگگگگگگگگگگ....
:)))))))))))))

ابالفضل دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ق.ظ http://kars.mihanblog.com

آخ گفتی

...

ستاره سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ

من عاشق ارامش و سکوت سنگین شبم
فکر نمی کنم لایق اینهمه فحش و ناسزا باشه

چی میگی...

فرخ سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
از بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی ؟ خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت

شب را با رازها و سکوتش دوست بدار و به امید رسیدنش این روزهای آشغالی را بگذران . من بارها در شب متولد شدم و در روز وفات یافتم

من نیز...

MisspInk سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ

نکنه رو شبات یادگاری نوشته ؟!

ۀیکون یه سبد گل

نچ...

قطره پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.adrop.blogfa.com

آره لامصب...

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد