قدم هایی که بی وقفه من را عبور می کنند خوردن سیلی صورت سرد صورتک ها به سرم تن آدمهایی که می لغزند روی حجمم و شلوغی خیابانی که به سمت کوچه خلوت تنهایی من می پیچد... من از این بیزارم... می روم سمت گریز از این شبح سنگین شوم سایه ها٬تن ها٬آدم ها که نشاندند روی شانه هایم وزن ازدحام این خیابان ها را افسوس اما که می دانم که همیشه من می مانم و قدم هایی که عبورم می کنند... که همیشه من می مانم و خیابان هایی که مرا می گذرند... من له شده ام در غوغای هجوم رد پاها من فراموش شده ام در ازدحام رفت و آمد خیابان ها...
و کم کم توی هیچ خیابونی نمیشه لولید
آره...الانم نمیشه...
وقتی قدمت بیاد خوبه که خیابونشم هم قدمت باشه .
خیابون باید لاشمون رو تحمل کنه...
میشه
من امتحان کردم شده
میشه تو همه خیابونای عالم لولید بشرط اینکه گشت ارشاد نباشه
قدم هایی که بی وقفه من را عبور می کنند
خوردن سیلی صورت سرد صورتک ها به سرم
تن آدمهایی که می لغزند روی حجمم
و شلوغی خیابانی که به سمت کوچه خلوت تنهایی من می پیچد...
من از این بیزارم...
می روم سمت گریز از این شبح سنگین شوم سایه ها٬تن ها٬آدم ها
که نشاندند
روی شانه هایم وزن ازدحام این خیابان ها را
افسوس اما که می دانم
که همیشه من می مانم و قدم هایی که عبورم می کنند...
که همیشه من می مانم و خیابان هایی که مرا می گذرند...
من له شده ام در غوغای هجوم رد پاها
من فراموش شده ام در ازدحام رفت و آمد خیابان ها...
توی این شرایط من توی خیابونا نمیلولم...
خوبه. حالا مشکلی که تو پست قبلی داشتی فراموشت میشه....
اینا همش خاطرست
نچ...اینا همش چسبندگی هست...
اینجوری مجبوری مثل من تا مجبور نیستی بی خیال خیابون بشی
نفهمیدم چی میگی...
پس یک شیر پلا یا پلنگ چال و یا کلک چال لازمی... هان؟
نه بابا از اونا متنفرم...
این پست معرکه بود
باید بهش فکر کنم نمی دونی چه کردی با این پستت دل مرا
همینه
ممنون...
نمی دونم چرا با خوندن این پستت بغضم گرفت..
خیلی عالی بود.. حس می کنم همین جا، کف این پستت گیر کردم..
...
هر باران
میشوید
رد همه قدم ها را
سنگینیشو که از بین نمیبره...
در ضمن بارون نمیشوره توی پستای قبلی گفتم چی کار میکنه...