چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

...

من درگیر یک خالی هراسناکم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 18 + ارسال نظر
الهه شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ http://www.emruzema.blogsky.com

با سلام:
لطفا" با شرکت در نظر سنجی این وبلاگ نظر خود را نسبت به تفکیک جنسیتی دانشگاه ها اعلام کنید
با تشکر
www.emruzema.blogsky.com

دانشگاه به من چه...

دون ژوان شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ

من هم درگیر تو می شوم

باش تا صبح دولتت بدمد ژوان... :)

دختری که سلام نمیکنه شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.promete28.blogfa.com

...ترس نداره ...

داره...

his یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ

tanhae...

هیس...

مسموم یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ق.ظ http://maslakh.blogsky.com

...

.
.
.

دختر مردابی یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

پرشدنی نیست حتما؟
پس با هراست کنار بیا تا بگذری از این حادثه تهی شده

و سلام

باهاش درگیرم...کاش حادثه بود...

ستایش یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://www.baran8904.blogfa.com

نشد بیایم اینجا یه خبر خوب بشنویم.یه حس خوب بگیریم

من واسه خودم مینویسم...

شب پره یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

و امروز که خالی از واژگانم چه سخت است شکستن این سکوت...من خالی تر از همیشه ام و جهان نیز همین طور.جهانی که رو به روی من ایستاده تهی است و هنگامی که همه چیز این چنین تهی است٬سکوت مطلق است.این جا سکوت چنان ژرف است و شب چنان سنگین که پژواک فریاد هایم را بی کم وکاست از حلقوم هستی می شنوم.من هستم و طنین فریادهایم که گستره ی کوه ها و دشت ها و صحرا ها و دریا ها طی می کند و بازمی گردد و در گوشم می پیچد...
بین من و دنیا یک خالی است٬خالی از معنا٬بی معنا همه چیز خالی است٬و من در این خالی هبوط کردم٬هبوط که نه سقوط...هستی من را بالا آورد و تف کرد روی زمین مثل خلط پخشیده ی سینه ی یک مسلول...
اما من برای این هستی انسان برتر را می زایم...هر آن کس که؛«در گیر این خالی هراسناک است»قدم در راه تحقق ابر مرد گذاشته است.
الواح دیرین را٬سکوت جهان را باید شکست.آفرینش از خالی همان فریادی است که این سکوت عظیم را می شکند و پرده ی این شب ابدی را می درد...
«من خدای عشق خویش می کنم خود را٬همه آنان هم که مانن من اند چنین می کنند٬این سخن هر نو آفرینی است...»
روزی عظمت و شکوه با نام من پیوند می خورد...

استثنائا از این طولانی نوشتت خوشمان آمد...

مغز کرم خورده یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.mkkh.blogfa.com

در خالیست که میشود به افکارت زل بزنی ...

هوممم...

آنشرلی یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ب.ظ http://eng88.blogfa.com/

ما هم درگیریم

باش...

سحر یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 ب.ظ http://pinupgirl.blogsky.com

همه یه جورایی درگیریم

هوم...

هانیه یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

پر از وحشت . . .

پر...خیلی پر...

ابالفضل یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ب.ظ http://kars.mihanblog.com

من درگیر یک هراسم...

هراس وحشتناکه...

SR دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ق.ظ http://crisis.blogsky.com

بدجوری این خالی هراسناک رو تجربه کردم

کلا بدجوریه...

آغازی دیگر سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://start2.blogsky.com

بهترین زمان برای به خود رسیدن...

والا من خودمو تموم کردم..شما از رسیدن حرف میزنی...

محمد مزده سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

ما تو دهاتمون بهش میگیم وازدگی ملتهب !

وازدگی ملتهب رو خیییییییییییلی خوب اومدی محمد...

پس مانده ها ی ذهن من پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ق.ظ http://www.masloob67.blogsky.com

تو همون هیچ هستی و من پوچ

شایدم برعکس...

مثل هیچکس جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ http://paaeez.blogsky.com

هرچیزی بعد مدتی عادی میشه حتا چیز ترسناک
اما این خلع انگار قصه اش فرق میکنه..

فرق میکنه هیچ کس... خیلیم فرق میکنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد