چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

با یه حرکت همه چیز تغییر میکنه

یادتان باشد وقتی به عقب برمیگردید و به گذشته خود نگاه میکند آن دیگر عقب نیست,میشود جلو و آن که بهش زل میزنید گذشته نیست میشود آینده...


نوشته شده توسط تو

نظرات 21 + ارسال نظر
مغز کرم خورده جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.mkkh.blogfa.com

به گذشته باید زل زد ...

اون دیگه آینده است...

ستاره جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ب.ظ

اگه به آینده نگا کنی چی؟

اگه به آینده نگاه کنی اونجوری گذشتت میتونه روی آیندت تاثیر نزاره...

فرشاد جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

زل زل زل

باشه...

MisspInk جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ

همم... بیگ لایک به این پست!

عاشق خارجی بازیتم...

رها شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ

دلتنگی هم حاصل همین زل زدن هاست ....دلتنگ گذشته می شی می خوای اون گذشته تو آبنده هم باشه...گذشته مثل صفحات خونده شده یه کتابه ...بهتره یه کتاب رو بیشتر از یه بار نخونیم حتی کتاب درسی ....

شاید...

پ.نون شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://babune.blogsky.com

تعبیرتو نمیتونم قبول کنم. منطقش از نظر من وارونه س.

مهم نیست قبول نداشتنت...

شب پره شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ

ما درون مایا هستیم.مایا های تو درتو وپیچ در پیچ.یک شدن مداوم در فضا و زمان...توهم...
آینده و گذشته مایاست.زندگی تنها یک لحظه ی واحد است که کش آمده٬امتداد یک لحظه در یک بی کرانگی...زیستن درون یک لحظه ی ابدی...بدون گذشته... بدون آینده...معلق در نامتناهی٬غوطه ور در فضا٬به سمت...به سمت یک نورلند...
ما ساکن هستیم٬ساکن یک لحظه ی ابدی که یک عمر طول می کشد...بدون گذشته...بدون آینده...
و چه دشوار است اسارت در چنگال لحظه ای که نمی رود٬گذشته ای که نبوده و آینده ای که نمی آید...
بودن٬در این مرداب می گندد...

ای بابا چقد حرف میزنی تو...

مثل هیچکس شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ق.ظ http://paaeez.blogsky.com

میشه مارو وارد این بازی های پیچیده نکنی..

تو کلا خارجی... :)

مثل هیچکس شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ق.ظ http://paaeez.blogsky.com

راستی تا کی باید این نظرات بعد از تائید درج بشه؟
کلاس داره؟






اییش
اعتراض متمدنانه بود ها..
بعدن خیابونی شد نگی..

آقا اینجا شورشی بازی در نیار حال نداریم...همین که هست...

قطره شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ق.ظ http://www.adrop.blogfa.com

پس اینجوریاس که همه چی تکرار میشه یه وقتایی. راس میگی. چه ساده از کنار یه اختلاف جهت 180 درجه ای میگذریم!

بله اینجوریاس...

آغازی دیگر شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ http://start2.blogsky.com

خوب شد گفتی.زود دور بزنم

آره بدو...

الیکوبانو شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ http://www.elikobanoo.blogsky.com

من که مدام سرم با دمم بازی میکنه نه میدونم کدوم ورم آینده س نه میدونم کدوم ورم آینده نیست . خلاصه به ورمم حساب نمیشن این زمان های متفاوت

خوب میکنی...

دون ژوان شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ

و چیزی به نام حال هم وجود ندارد

حال هر لحظه داره به گا میره...
تو دون ژوان نیستی چرا با اسم اون کامنت میزاری...؟

بانوی او شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ http://lis.blogsky.com/

واقعا همین طوره که گفتید . درست و بی عیب

هوممم...

فرداد شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:22 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

اوهوووووووووم....یادم میمونه.اونوقت آینده میشه گذشته دیگه

نچ...

یک بی شعور فهیم شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://http://apercipientbrutish.blogsky.com/

نمی دونم پیچیده ست یا پیچوندی ! البته بی شعوری منم بی تاثیر نیست.

هیچکدوم...بگو یه نفر پشت سرت وایسه بعد برگرد بهش نگاه کن...اون موقع دیگه اون آدمه پشتت نیست...روبروته...اینم مثل اون میمونه...

احمد شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 ب.ظ http://elbowroom.blogsky.com

آهاااا... از اون لحاظ!

خب بله اینم حرفیه.

بله...

ابالفضل شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ب.ظ http://kars.mihanblog.com

چیشد؟
پست در حد مسائل ریاضی مهندسی بود

شما که مهندسی...حلش کن...

فرناز یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ http://www.charkhrisak.blogfa.com

نوشته ات جالب بود . تا به حال اینطوری به درگیر شدن به گذشته فکر نکرده بودم .

دل تنگتان بودیم . . .

اشکال نداره آدمهای مختلف به قضایا از زوایای مختلف نگاه میکنن...
کجا بودی...؟

خاتون دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ http://ghadamhayelarzan.blogfa.com

پستت و با توضیحی که به بی شعور فهیم دادی دوست داشتم

خوبه...

طیبه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ب.ظ http://closefreind.blogfa.com

همیشه میکنم اینکارو اما هیچ کس اینطوری بهم نگفته بود...این خوبیشو و یا تسلسله ترسناکه شو یا...مرسی توی عزیز...دلم واسه اینجا تنگ شده بود

مرسی طیبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد