چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

ایجا عقرب خون میخورد

چنگ میزنم بر سینه خویش تا خون بچکد از من. کسی با دهان باز زیر سینه هایم نشسته و خون ها را چکه چکه مینوشد.

او همان عقربیست که به خون من تشنه بود.میگذارم سیر بنوشد و بعد از آن که از شدت خوردن خونم ورم کرد و تکان نخورد من او را نیش میزنم...

او به من زل زده با نگاه های معصومش و با همان نگاههای معصوم به من میفهماند که انتقامش را در خوابهایم میگیرد...

خوابهایم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 8 + ارسال نظر
قطره جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:49 ب.ظ http://www.adrop.blogfa.com


استراتژی قشنگی بود ولی گویا فقط در یک سطح جواب میده.
پ.ن. با نگاه معصوم و از انتقام حرف زدن؟ از این جمله حس نمیگیرم.

میدونم حس نمیگیری...

یه ضعیفه جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:26 ب.ظ http://zaiiife.blogsky.com/

یا حضرت عباس ...

...

RaSo0l جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ب.ظ http://1man.weblogpress.com

هر دو خواهید مرد
تو از شوق انتقام و او از ولع کشتن ....

ولع کشتن خوب بود...

پ.نون جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ http://babune.blogsky.com

نگاه معصوم عقرب خونخوار انتقامجو. یک ترکیب ناآشنا...

اما برای من آشناست...

ابالفضل شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:44 ق.ظ http://kars.mihanblog.com

پس تو هم یک عقربی مثل اون

شاید...

فرداد شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

عقرب خون می خوره؟
مطمئنی عقربه؟
من صدای چنگ رو دوست دارم....در یونان باستان می نواختن

اما من چنگ زدن رو دوست دارم...

عابر شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

تنها موجودی که وقتی بخواد بمیره خودش خودشو نیش میزنه و زحمتو کم میکنه عقربه
همه چیز فقط یه آینه است که یه تیکه از ما توش میفته
اونی که تو میگی و میدونم کیه عقرب نیست
بلا نسبت عقرب

هومممم....

آغازی دیگر یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ق.ظ http://start2.blogsky.com

کابوس بدی بود

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد