چنگ میزنم بر سینه خویش تا خون بچکد از من. کسی با دهان باز زیر سینه هایم نشسته و خون ها را چکه چکه مینوشد.
او همان عقربیست که به خون من تشنه بود.میگذارم سیر بنوشد و بعد از آن که از شدت خوردن خونم ورم کرد و تکان نخورد من او را نیش میزنم...
او به من زل زده با نگاه های معصومش و با همان نگاههای معصوم به من میفهماند که انتقامش را در خوابهایم میگیرد...
خوابهایم...
نوشته شده توسط تو
استراتژی قشنگی بود ولی گویا فقط در یک سطح جواب میده.
پ.ن. با نگاه معصوم و از انتقام حرف زدن؟ از این جمله حس نمیگیرم.
میدونم حس نمیگیری...
یا حضرت عباس ...
...
هر دو خواهید مرد
تو از شوق انتقام و او از ولع کشتن ....
ولع کشتن خوب بود...
نگاه معصوم عقرب خونخوار انتقامجو. یک ترکیب ناآشنا...
اما برای من آشناست...
پس تو هم یک عقربی مثل اون
شاید...
عقرب خون می خوره؟
مطمئنی عقربه؟
من صدای چنگ رو دوست دارم....در یونان باستان می نواختن
اما من چنگ زدن رو دوست دارم...
تنها موجودی که وقتی بخواد بمیره خودش خودشو نیش میزنه و زحمتو کم میکنه عقربه
همه چیز فقط یه آینه است که یه تیکه از ما توش میفته
اونی که تو میگی و میدونم کیه عقرب نیست
بلا نسبت عقرب
هومممم....
کابوس بدی بود
...