چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

بیگانه جدا دوست جدا نمیشکند دیگه انگار

اینی که گفته هر کس به طریقی دل ما میشکند؛ حالا که دل من توسط هیچ دوست و بیگانه ای نشکسته یعنی طریقا تموم شده...؟


نوشته شده توسط تو

نظرات 12 + ارسال نظر
وکیل الرعایا چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

این یعنی اینکه ... همه چی آرومه ... من چقدر خوشبختم ...!!!
واقعا خوش به حالتون با این اوصاف ...

فک میکنی...

مثل هیچکس پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ق.ظ http://paaeez.blogsky.com

نه یحتمل جنسش پلاستیکی بوده قابل شکستن نبود!

اوهوم شاید...

یاسین پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

نه...شما حساس نشو!!
میگن جدیدا بدون اینکه بفهمیم دلامون...اعصابامون...احساسمون همش چینی شده دیگه فقط خدا کنه چشامون چینی نشه که دیگه واویلا میشه

آخه من خیلی حساسم یاسین... :)

فرداد پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

اصلا تو دل داری که بشکنه؟

چمیدونم والا...

الیکوبانو پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.elikobanoo.blogsky.com

نه جدیدا زیر پوستی دل میشکونن

باشه به هر حال اگه میشکوندن بالاخره میفهمیدم...

بهزاد پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ

یعنی این که قدر دوست و بیگانه رو بدون ....

هه...من قدر خودمم نمیدونم چه برسه به بیگانه و دوست...

پیامستان جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ق.ظ http://payamestan.com

شاید هم چون دلت دریایی بوده و دیگران شنا بلد نبودن دستشون نرسیده

هه...شاید...

no name شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ http://www.listen2me.blogfa.com

سوالت خیلی سخته!
فسفر مغزم نمیکشه!
.
.
.

هومممم...

آغازی دیگر شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://start2.blogsky.com

فقط می گم خوش بحالت

چرا...؟

هومن شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:24 ب.ظ http://thick-fog.blogsky.com

ید نیستم.
درگیرم.
سرم شلوغه حتی نوشتن هم کم میاد سراغم....

وقتی نوشتن کم میاد سراغ کسی که عادت به نوشتن داره یعنی یه چیزیش هست...

عابر شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ

یا یکی قبلا زحمت همه رو کم کرده و طوری شکسته که دیگه اثری از دلت باقی نمونده (بعبد میدونم البته) یا اینکه تو همچنان جلوی خودت مثل یه شیر واستادی که کسی جرات نکنه به اتوریتی تو وارد شه و به دلت نزدیک شه و ادامه ماجرا...

اولی که نه...راجع به دومی هم نمیخوام چیزی بگم...

قطره شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ http://www.adrop.blogfa.com

سری که درد نمیکنه، واس چی پی دسمالش میگردی!؟

چون این تجربه کلی باعث رشدم میشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد