چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

حرفهای پنجه بوکسی

بهش گفتم یدونه میزنم بهت که له بشی و نتونی از جات بلند شی...

یه پوزخند زد و گفت بزن ببینم چجوری لهم میکنی...

گفتم همیشه زور حرف بیشتر از زور بازو بوده، شاید  زور دستم کمه اما حرفام خیلی پر زورن...

با تعجب بهم نگاه کرد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 17 + ارسال نظر
no name جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ http://www.listen2me.blogfa.com

صد البته!
.
.
.

...

پ.نون شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ق.ظ http://babune.blogsky.com

بعد چی شد؟ زدی؟

همون جملم واسش یه سیلی بود...

تات شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ

مثل حرفای تاتوره :)

هه...

قطره شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ق.ظ http://www.adrop.blogfa.com

هاها... شک ندارم...

اصلا یکی از اصول ورود به این وبلاگ یقین داشتنه...

آغازی دیگر شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ http://start2.blogsky.com

حالت گفتن این حرفها هم خیلی مهمه

مهم اینه که با چه انرژی بگی...

سیاوش پاکسرشت شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.spakseresht.ir/mr

آخ که چقدر له شدم!
چقدر زور داشت حرفهایش!
نکن، با حرفهایت کسی را له نکن!
بدتر است از هزاران هزار ضربه ی بازو!

گاهی ناخودآگاه حرفام له میکنه...

شب پره شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ

«زبان خانه ی هستی است»و در رگ های هستی قدرت٬جاری...

با مشت های گره کرده به سمتم آمد و گفت چی گفتی؟
همه ی زورم رو ریختم توی دهنم و مثل یک گلوله این جمله رو پرتاب کردم توی صورتش و گفتم:تو یک خوک کثیفی...
با عصبانیت جلو تر و اومد و فرباد زد:اون خوک کثیف خودتی...من یه آدمم اگه نمی تونی ببینی نشونت بدم و مشتش رو سمت من گرفت...
با آرامش برگشتم سمتش و گفتم:من از خوک های کثیف خوشم میاد چون خیلی تمیز ترند...
نگاهی کرد و در حالی که چهره ی ابلهانه ای به خودش گرفته بود پرسید از چی؟
گفتم:از آدمها٬من همیشه ترجیح میدادم که یه خوک کثیف باشم تا یه چیزی شبیه آدم...
چند لحظه مکث کرد بعد برگشت و رفت و همین طور که میرفت میگفت تو یه خوک کثیف احمقی...تو یه احمقی...تو یه خوک کثیفی...
و من که سرجام ایستاده بودم و رفتنش رو تماشا می کردم با خودم میگفتم آره من یه خوک کثیف احمقم که جواب هر مشت تو رو با یه مشت حرف میدم...

مهرنوش شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ http://kochneshin

موافقم

موافق باش تا صبح دولتت بدمد... :)

بهار یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ق.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

میدونی که میام میخونمت اما چیزی نمیگم که مبادا دلخوری پیش بیاد.

هه...
من دلخور نمیشم تو خودت دلخور میشی دعوا میکنی قهر میکنی باز دوباره میای...
کلا میخوامت...

بهار یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

میدونم من حساسم و شما هم که قربونت بشم اصلا مراعات نمی کنی. و اگه میدونستی برا چی میام...

حساس نباش...

ثنائی فر یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ http://www.sanae.blogfa.com

زور حرف بیشتر است اما برای آنکه بفهمد
سلام کامل فراموش کردید اما در یاد ما هستید
احوال شریف ؟
منتظرم

کاملا حالمان خراب است خراب...
میام ثنای جان میام...

بهار یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:38 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

آی لاو یو وری زیااااااااااااد

یهو قاطی کردیا... :)

فرخ یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

به تیزی زبانت شک ندارم

ای بابا...

بهار دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

ما آخرش نفهمیدیم با یو چطور حرف بزنیم. حرفم نمیزنیم میای میگی بیا پیشم دلتنگتم حرفم میزنیم اینطور. ای بابا. ما دیگه بیخیال یو شدیم.

تو حرفت رو بزن جوابتم بشنو...

عابر چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://photonote.blogfa.com

خدا اینجاست
خدا در قلب انسانهاست
به خود آیید
...
به دنبال چه میگردی که حیرانی
خرد گم کرده ای شاید نمیدانی
...
رفرنس: آخرین کنسرت همای در ایران

رسا پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ق.ظ http://Ahianeha.blogfa.com

از عنوانت خوشم اومد...اصلا دیگه نیاز به بقیه پست نبود

کم میگم و گزیده میگم چون دُر...

مرد بارانی یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ http://rain-man.blogsky.com

چسبید
تخم ها هم وقت برای تخمی شدن دارند

پستا رو با هم قاطی کردیا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد