چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

بابای آدم رو در میاره این تخیل بس که واقعیه

اگر انسان برای تخیل خود مرزی قائل نشود به بالاترین مراتب انحطاط میرسد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 17 + ارسال نظر
ولگردوب سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

بابای آدم رو در میاره این تخیل بس که واقعیه

هوممم...

عابر چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ http://photonote.blogfa.com

اگه فقط باید یه حریم داشته باشییم اون حریم همینه که گفتی
ساده تو حرف
سخت تو عمل

آره چون تخیل آدم رو میکشه تو خودش...

مردد چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ق.ظ http://moradad.blogsky.com/

اگر مَرزی وجود نداشته باشه، اِنحطاط هم، معنایی نداره.
شاید... من، وقتی این رو می نوشت م، به رابطه آدم ها فکر می کردم. یعنی آرزوی داشتن ش با و برای آدم هایِ مختلف...

دقیقا بی مرزیش باعث انحطاط میشه...

الی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:57 ق.ظ http://elamid.blogfa.com

چقدر خوب بود...




خیلی خوب گفتی.

میدونم...

شب پره چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ

چه می شد اگر این واژه ها٬این واژه های کوچک دهان باز می کردند و مرا می بلعیدند٬مرا و تخیل فاسدم را...چه می شد اگر این آتش٬ دهان این آتش گوشه پر تخیل من را گاز می گرفت و خاکسترش می کرد و من چون دود در هوا می رقصیدم و می چسبیدم به هیچ...
سال هاست تخیل خویش را که چون لکاته ای٬فاسد است به حالت نعوذ آلت انحطاط تسلیم کرده ام... و من حالا دیگر پاره شده ام...

نرگس چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://w-infinite.blogsky.com/

چرا انحطاط؟

چون ته تخیل سیاهه...

RaSo0l چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ http://1man.weblogpress.com

برای تخیل نمیشه مرز قرار داد ، تخیل یعنی رها شدن از هرچی مرز و خط قرمز هاست

میشه رسول...باید گذاشت...

میرزا قلیدون پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ http://qoleydoon.blogspot.com

کجا رفته بودی؟ اورانوس یا نپتون؟! :P

هه...جزایر لانگر هاوس...

no name پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.listen2me.blogfa.com

ما واسه این به تخیل رو میاریم که بی مرزه!
واسه همین یکی هم مرز بزاریم از همه چیز بدمون میاد!
اون وقت احساس اینکه تو یه قفس گیر افتادیم بیشتر بهمون غلبه میکنه!
.
.
.

اینجوریا نیس...

پ.نون پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://babune.blogsky.com

انحطاط از نظر من سرازیره. ترینش احتمالا پایینترینه مگه اینکه سوار رولر کوستر تخیلت باشی.

تو درست فک میکنی...سرازیریه...

کلاغ آبی پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:47 ب.ظ http://kalaqeabi.blogfa.com

تخیل آدمو از خودش دور میکنه
شاید هم متنفر
درباره من که اینجوریه
آدم دیگه از هیچی راضی نیست

تخیل گاهی تو رو میبره تو خودت...جاهایی که همینجوری بهشون دسترسی نداری...

مداد گلی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ق.ظ http://medad-goli.blogfa.com

پووووووووق. چه درد ی ام داره!

مثلا خواست بگی از اوناش نیستی... :)

دردنویس جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ب.ظ http://dardnevise-aaloode.blogfa.com/

آفرین . این چیز خوبی بود ..

مرسی...میدونم...

آغازی دیگر شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ق.ظ http://start2.blogsky.com

چرا انحطاط؟من فکر می کنم به واقعیت می رسه

واقعیت خودش ته انحطاطه...

pastel دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://hb-20.blogfa.com

باور دارم"

خوبه...

رسا پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ق.ظ http://Ahianeha.blogfa.com

این حسنشه...باور کن

اوهوم...

ع.خ جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ق.ظ http://www.jump.blogsky.com

باز هم احسنت...شما به یه جاهایی دارین میرسین...خوشم آمد...من همیشه سعی میکنم فاصله رویا تا واقعیتمو بسنجم...اگه تو رویا نباشم

رویا یه واقعیته محضه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد