شب از روی قوس ماه سر می خورد و می چکد روی شعله ی شمع وجودم...و ترک برمی دارد شیشه ی بغض فرو خفته ی من...عقده ها می شکفند...ایده ها جان می گیرند٬عقده ها می سازند ایده ها را و این شب خانه ی عقده ی من...بین شب و من پیمانی است که تا صبح طلوع٬ایده هایش را در دل من سقط کند تا بزایم برای هستی شب پره هایی برتر...
قشنگ ترین نوئش به نظرم این که تو بدونی و یه جوری این احساسو منتقل کنی، بدون حرف... و به زبون نیاری... فقط چیزی شبیه یه هاله ... تو ذهن آدمُ ... این همیشه ماندگاره... عجیب ماندگاره ...
این همون شب تابستونی سگی نیست؟
هرگز واژه ای جعلیه
به اینی که گفتم یقین دارم
دیشب شب تابستانی سگی بود...
به این شب نمیتونی زل بزنی؟
یه بوم وردار
روش یه گل با ساقه نازک بکش
خیلی قشنگ درش بیار
به زیبایی زیباترین چیز عمرت
بعد روشو با قلموی رنگ دیوار سیاه کن
کل بومو سیاه کن
بعد یه چاقو بردار
بوم و پاره کن
روش رنگ قرمز بپاش
بعد بشین بهش زل بزن
نمیدونم...
حسمو گفتم
دیشب سیاه بود چاقو خورد قرمز شد...من همش زل زده بودم...
دیگه غیر از یه آه عمیق حرفی برای گفتن ندارم...
...
شب از روی قوس ماه سر می خورد و می چکد روی شعله ی شمع وجودم...و ترک برمی دارد شیشه ی بغض فرو خفته ی من...عقده ها می شکفند...ایده ها جان می گیرند٬عقده ها می سازند ایده ها را و این شب خانه ی عقده ی من...بین شب و من پیمانی است که تا صبح طلوع٬ایده هایش را در دل من سقط کند تا بزایم برای هستی شب پره هایی برتر...
امشب ُ بکنش....
صبح .
فعلا که دیشب ما رو کرده...
بگذار سقط کند
وسط راه گیر کرده لامصب سقط نمیشه که...
قشنگ ترین نوئش به نظرم این که تو بدونی و یه جوری این احساسو منتقل کنی، بدون حرف... و به زبون نیاری... فقط چیزی شبیه یه هاله ... تو ذهن آدمُ ... این همیشه ماندگاره... عجیب ماندگاره ...
اوهوم...
چه شود آن شب .... قابلیتش رو داره!
خیلی سنگین بود و زورش زیاد بود...
با جمعه ها درگیری انگار
ربطی به جمعه بودنش نداره...پدرم در اومد دیشب... سخت گذشت منصوره خیلی سخت...
: ) ســــــــــــــکـــــــــــــــوت!
...