چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

پیش را میشناسید؟

آنجاییست که جهتش مشخص شده اما هر چه برویم، هرگز به آنجا نخواهیم رسید.شاید نزدیکتر شویم، اما او دورتر میشود...


نوشته شده توسط تو

نظرات 7 + ارسال نظر
سیاوش پاکسرشت یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ق.ظ http://spakseresht.ir/mr

خوب میشناسم

خوبه...

جیب بر یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ http://jib-bor.blogsky.com

نمی دونم چه حکمتیه هر از گاهی رو بلاگ اسکای الا ولش کن حرف نزنم بچه !

حرفات رو بزن نترس همیشه وحشی نیستم...

alireza یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ق.ظ http://lostpsycho.blogsky.com

ما نیز دور می شویم ازش تا بدجایش بسوزد!

هومم...اینم کاریه...

شب پره یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ق.ظ

امشب شب پره در نقطه ای از جهان٬پروانه ای را٬به شکلی وحشتناک با آتش سیگارش سوزاند٬با آتش سیگار٬چه سادیسمی!!!و این نشان مرگ زیبایی شناختی در من بود٬نشان مرگ من...
وقتی برگشتم شیشه ی ماشین شکسته بود...
امشب دیگر هیچ حرفی ندارم...

عابر یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ق.ظ http://photonote.blogfa.com

مخلوط جالبی از زمان و مکان
مثل سال نوری
پیش یک جاییست در زمان یا زمانیست در یک جا که معنیش به تحقق نیافتادنشه

اوهوم...

شاندل یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ

من این وضعیت رو نمی شناسم ولی این وضعیت رو خوب می شناسم:توی یه شب تاریک٬توی یه جاده ی تاریک٬توی ماشین میری٬تنها نوری که هست نور چراغ ماشینه٬و هر چه قدر که جلو میری هیچ چیز عوض نمیشه٬انگار تویه دالانی از تاریکی هستی٬تاریکی تکرار میشه وهر چی جلو میری به جایی نمیرسی٬فقط تاریکی تکرار میشه
وبلاگ جالبی دارید.

توی این فضا حتی نور ماشینم نیس...

قطره پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.adrop.blogfa.com

این که دور تر و دورتر میشی یعنی در گذشته ای دور یک محل تلاقی بوده... وگرنه از ازل تا ابد موازی بودیم... فقط نمیدونم چرا خاطره ای از اون گذشته موجود نیست!!

هست...موجود هست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد