شب پره
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ
«نباید تصورکرد که حق سرکوب شده است به این دلیل ساده که این قانون است که حق و فقدان شالوده ی حق را می سازد.رابطه ی قدرت پیشاپیش همان جایی است که حق است پس در این رابطه افشای سرکوبی که بعدآ اعمال می شود توهم است و جست و جوی حق خارج از قدرت نیز بیهوده است...» جایی برای بودن...!این جا که بودن یعنی مجرم بودن جایی برای بودن هست؟جایی برای حق داشتن...!این جا که حق داشتن یعنی نبودن جایی برای حق داشتن هست؟این جا٬این پایین...این پایینی که ما هستیم...این جا این پایین همه چیز تخیل٬اوهام و فریب است٬این جا هیچ چیز واقعی نیست٬واقعیت جایی دیگر است٬جایی آن بالا...آن بالایی که قدرت است٬قدرت همه ی واقعیت است٬قدرت همه ی حقیقت است٬و خواست قدرت مقدم بر هر خواست دیگری است و اشتباه خواهد بود بود اگر پیش از رسیدن به سرچشمه های قدرت سخن از حق سر دهیم...
ما یه دو تا فامبل نزدیک داریم.. هرچی می خریم و از هر جا بر می گردن می گن از کچا خریدی؟؟ چند؟ ... آآآآآآآا بابا رفته تو پاچت... جالب خودشون همیشه چیزهای آشغال زیادی می گیرن...
یعنی با این تایتلت صبحمو ....
ولش کن، خندیدم خیلی
خوشحالیا...
شاید بهتر یین کار همین باشه
شاید...
«نباید تصورکرد که حق سرکوب شده است به این دلیل ساده که این قانون است که حق و فقدان شالوده ی حق را می سازد.رابطه ی قدرت پیشاپیش همان جایی است که حق است پس در این رابطه افشای سرکوبی که بعدآ اعمال می شود توهم است و جست و جوی حق خارج از قدرت نیز بیهوده است...»
جایی برای بودن...!این جا که بودن یعنی مجرم بودن جایی برای بودن هست؟جایی برای حق داشتن...!این جا که حق داشتن یعنی نبودن جایی برای حق داشتن هست؟این جا٬این پایین...این پایینی که ما هستیم...این جا این پایین همه چیز تخیل٬اوهام و فریب است٬این جا هیچ چیز واقعی نیست٬واقعیت جایی دیگر است٬جایی آن بالا...آن بالایی که قدرت است٬قدرت همه ی واقعیت است٬قدرت همه ی حقیقت است٬و خواست قدرت مقدم بر هر خواست دیگری است و اشتباه خواهد بود بود اگر پیش از رسیدن به سرچشمه های قدرت سخن از حق سر دهیم...
یعنی قبلا بد مینوشتم؟!
الان بهتر مینویسی...
ادعا
اگه ادعا هم نباشه این اتفاق می افته...
کدو م حق؟ من که حقی نمی بینم...
هه...
ما یه دو تا فامبل نزدیک داریم.. هرچی می خریم و از هر جا بر می گردن می گن از کچا خریدی؟؟ چند؟ ... آآآآآآآا بابا رفته تو پاچت... جالب خودشون همیشه چیزهای آشغال زیادی می گیرن...
خاله زنک نشو مردد جان...
آره تجربش کردم
عوضش از این به بعد یاد گرفتی که به پاچه هات کش ببندی...
وقتی هم بوش بلند میشه که دیگه دیره، پوففف!
اوهوم...