چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

وقتی زیاد زور میزنی به پاچه هات کش ببند

اونایی که همیشه میگن ما از حقمون نمیگذریم و هیچکس نمیتونه حق ما رو بخوره، همونا کسایی هستن که همیشه بیشتر توی پاچشون میره...


نوشته شده توسط تو

نظرات 9 + ارسال نظر
عابر سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 ق.ظ http://photonote.blogsky.com







یعنی با این تایتلت صبحمو ....
ولش کن، خندیدم خیلی

خوشحالیا...

vergil سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ق.ظ http://www.canser1.blogfa.com

شاید بهتر یین کار همین باشه

شاید...

شب پره سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ

«نباید تصورکرد که حق سرکوب شده است به این دلیل ساده که این قانون است که حق و فقدان شالوده ی حق را می سازد.رابطه ی قدرت پیشاپیش همان جایی است که حق است پس در این رابطه افشای سرکوبی که بعدآ اعمال می شود توهم است و جست و جوی حق خارج از قدرت نیز بیهوده است...»
جایی برای بودن...!این جا که بودن یعنی مجرم بودن جایی برای بودن هست؟جایی برای حق داشتن...!این جا که حق داشتن یعنی نبودن جایی برای حق داشتن هست؟این جا٬این پایین...این پایینی که ما هستیم...این جا این پایین همه چیز تخیل٬اوهام و فریب است٬این جا هیچ چیز واقعی نیست٬واقعیت جایی دیگر است٬جایی آن بالا...آن بالایی که قدرت است٬قدرت همه ی واقعیت است٬قدرت همه ی حقیقت است٬و خواست قدرت مقدم بر هر خواست دیگری است و اشتباه خواهد بود بود اگر پیش از رسیدن به سرچشمه های قدرت سخن از حق سر دهیم...

حسین رها سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

یعنی قبلا بد مینوشتم؟!

الان بهتر مینویسی...

شاهین چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ http://ruzanehayeman.blogsky.com

ادعا

اگه ادعا هم نباشه این اتفاق می افته...

مهرنوش پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:42 ب.ظ http://kochneshin

کدو م حق؟ من که حقی نمی بینم...

هه...

مردد پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 ب.ظ http://moradad.blogsky.com/

ما یه دو تا فامبل نزدیک داریم.. هرچی می خریم و از هر جا بر می گردن می گن از کچا خریدی؟؟ چند؟ ... آآآآآآآا بابا رفته تو پاچت... جالب خودشون همیشه چیزهای آشغال زیادی می گیرن...

خاله زنک نشو مردد جان...

آغازی دیگر جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ http://start2.blogsky.com

آره تجربش کردم

عوضش از این به بعد یاد گرفتی که به پاچه هات کش ببندی...

میرزا قلیدون سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:24 ب.ظ http://qoleydoon.blogspot.com

وقتی هم بوش بلند میشه که دیگه دیره، پوففف!

اوهوم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد