چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

همیشه ترجیح دادم نادیده بگیرمشون

من حتی جرات ندارم حرفای عاشقانه رو نوازش کنم چه برسه به اینکه بزنمشون...


نوشته شده توسط تو

نظرات 18 + ارسال نظر
جیب بر دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://jib-bor.blogsky.com

آخی !
درست بر عکس من! :))

تو هنو سنت کمه...

razipet دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://www.behvazhe.blogfa.com

♥¸¸.·¨¯`·.¸♥.·´ .¸.·´ .·♥´ ¸¸.·¨¯`·.·´·.·♥♥♥
مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی کشه
ولی التیام بخشیدن اون به سالها وقت نیاز داره¸.·´ .♥·´ ¸¸.·¨¯♥♥
·♥.·´·.·¸.·¨♥¯`·.¸¸.·¨♥.

اونوقت گوز چه ربطی به شقیقه داشت...؟

شب پره دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ق.ظ

انگشتم را توی سوراخ قاف عشق فرو می کنم...!پووووه!!!بوی پوچی می دهد...چرا می بوسند وعشق می ورزند؟بر ما چه گذشته است؟از دور لبی بر روی لبی دیگر و از نزدیک مخلوط شدن آب دهانی با آب دهانی دیگر.این است آن چه عشق می نامندش؟چه زندگی پوچی...چه زندگی پوچی...
او مرا در بازوانش می گیرد و با نخی لبانش را به لبم می دزد...او مرا در بازوانش می گیرد و عطر تنش را به تنم گره می زند...و من احساس می کنم چیزی به عریانی من می چسبد٬چیزی شبیه عشق.خودم را جدا می کنم٬لبم پاره می شود و پوستم کنده...خون می پاچد٬و چیزی شبیه عشق زیر آوار خون دفن می شود ٬بلند می شوم و خودم را می تکانم تا آخرین قطره های این لکه ی چرکین از وجودم پاک شود...به راه می افتم و به زیستن ادامه می دهم...تا روزی که انتقامم را از این عشق بگیرم...«هستند کسانی که برای زیستن آفریده شده اند و دیگرانی که برای عشق ورزیدن»و برای بهتر زیستن همان بهتر که عشق معنایی نداشته باشد...

کوریون دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

گمونم نزدنش بیشتر جرات بخواد ..
-
تصدقت

نزدنش کار بزرگان دینه...
هه...

فرداد دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

ولی عشقی که در عمق کلماتت دیده میشه با این حرفت در تضاده......
یکی از عاشق ترین هایی هستی که من می شناسم.

چه حسایی دارم و خودم بیخبرم...

یادداشت‌های یکـ بـیگــانــــه دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:20 ب.ظ http://hepta.blogsky.com

واقعاً جالب از کلمات توی این مینیمالت استفاده کردی. خیلی خوب بود.

مرسی. میدونم...

عابر دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:35 ب.ظ http://photonote.blogsky.com

حرف زدن

یه جرقه بودی که به صدای جیغ ساز وقتی میزننش فکر کنم

فک کن و منو در جریان نتیجه فکرت بزار...

razipet دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ

chera inghad khashme nahan dari???
dge cm nazaram??

گریه نکن حالا...

یه رازه دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ

تو چه ناز شدی این روزا
نگو من همیشه ناز بودم که فک کنم گاهی اوقات نبودی
بوس

خوبه نمردم و یکی بهم گفت ناز...

razipet سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.behvazhe.blogfa.com

ghobunesh beshaaaaaaam man
farda daram miram uni
ghol midam az unja ham be webe khafet sar bezanam

برو بابا...

کوریون سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

تصدقت ..

باز شروع کردی... :)

دختر مردابی سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

خیلی شایسته ترحم نیستند
بزنیشون بهتره ...
دلت براشون نسوزه

و سلام

من بهشون ترحم نمیکنما...
کلا کاری به کارشون ندارم...

مردد سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ http://moradad.blogsky.com/

چرا این حرف رو می زنی؟ این که ننویسم شون؟

جواب کامنتام رو اینجا نده خوشم نمیاد...

میرزا قلیدون سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ http://qoleydoon.blogspot.com

هه!

...

قطره چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ

!wise enough

یس...

فروغ چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ب.ظ http://lako.blogfa.com

Me too!

خوبه...

مهرنوش چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ب.ظ http://kochneshin

عجب کاریکلماتوره پارادوکسیکالی...
بازم می گم محشره...

بازم میگم من همیشه محشر مینویسم...

یادداشت‌های یکـ بـیگــانــــه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.hepta.blogsky.com

خیلی خوب بود.

دقیقا چقدر...؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد