برای خودت دلت نمیاد یا برای عشقت؟ راستی با این سن و سال هنوز نگرفتی که عشق و عاشقی دست خود آدم نیست....اینکه بشم یا عاشق نشم قرتی بازییه که آدمای سطحی امروزی برای رابطه های احمقانه شون در آوردن... سخنرانی رو حال کردی؟
شب پره
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ
برای جاویدان شدن٬به خاطر افتخار و برای شکوه و عظمت٬باید بر دل و خواسته هایش غلبه کرد٬..خواسته ی دل چیست؟عشق؟من خواسته ی دل را نمی فهمم ولی دردش را چرا که«درد عشق را می توان شناخت اما خود عشق را هرگز...». در بلندی های بادگیر هیث کلیف آماده است تا خود را قربانی عشقش کند.اما چرا؟به این دلیل که او به انتهای پوچی رسیده است٬عشق انسانی نهایت پوچی و تناقض است... پرسش اصلی و مسئله ی اساسی همواره این است که ما در چه جهانی زیست می کنیم؟«من در کجای جهان ایستاده ام ای سرزمین من؟»و این که در چه جهانی عاشق می شویم مسئله ای دست آخر است... عشق به زیبایی٬عشق به رهایی٬عشق به هنر٬عشق به تعالی و...همه مقدم بر عشق انسانی هستند و تنها بعد از انضمام آن ها به واقعیت می توان امید داشت که روزی عشق انسا نی تحقق یابد... شرط اساسی برای زندگی٬زنده بودن است٬آری ما زنده هستیم٬چرا که ما باید زنده باشیم٬باید٬اما نه برای زندگی و خود٬...ما زنده هستیم تا عده ای دیگر زندگی کنند...این جهان ماست...و صحبت از عشق همیشه بی معناست و در چنین جهانی به مراتب بی معناتر... جهانی که در آن ما باید زنده باشیم تا عده ای دیگر بتوانند زندگی کنند...
واسه دوست داشتن شاید ولی واسه عاشقیت ، اینا همش زر مفته...یه روز ، یه جا ، یه جور دلت گیر کنه که بیای تو همین وبلاگ مث دختر بچه های 12 ساله از عشق واسمون خطابه سرکنی.. بقرعان !
نیاز نیست دلت بیاد یک داروی تلخ را که می خوای بخوری چشمت را می بندی اونو ته حلقت می ریزی بعد یک لیوان آب روش می خوری اثرش بعدا است که حالت خوب می شه و سالم می شی
آخی !
جالب بود
آخی...؟
هه هه هه
الهی قربونت برم ... ولی این دلت باهات همراه نیستا
بوس
شدیدا الان دلم می خواد بغلت کنم ... هه
فک کن منو بغل کنی...هه...
وقتِش که بشه دِلِتم میاد ( الان حس کسی بهم دست داد که حداقل یه ۵ سالی ازت بزرگتره D: )
در واقع حس نبوده توهم بوده که بهت دست داده...
برای خودت دلت نمیاد یا برای عشقت؟
راستی با این سن و سال هنوز نگرفتی که عشق و عاشقی دست خود آدم نیست....اینکه بشم یا عاشق نشم قرتی بازییه که آدمای سطحی امروزی برای رابطه های احمقانه شون در آوردن...
سخنرانی رو حال کردی؟
تکبیر...
دل بده به عاشقی تو جان
دلم نمیاد آخه...
دل من هم پای آمدنش را نداشت...این بود که نیامد!
...
فک میکردم باید بره!
هوممم...
برای جاویدان شدن٬به خاطر افتخار و برای شکوه و عظمت٬باید بر دل و خواسته هایش غلبه کرد٬..خواسته ی دل چیست؟عشق؟من خواسته ی دل را نمی فهمم ولی دردش را چرا که«درد عشق را می توان شناخت اما خود عشق را هرگز...».
در بلندی های بادگیر هیث کلیف آماده است تا خود را قربانی عشقش کند.اما چرا؟به این دلیل که او به انتهای پوچی رسیده است٬عشق انسانی نهایت پوچی و تناقض است...
پرسش اصلی و مسئله ی اساسی همواره این است که ما در چه جهانی زیست می کنیم؟«من در کجای جهان ایستاده ام ای سرزمین من؟»و این که در چه جهانی عاشق می شویم مسئله ای دست آخر است...
عشق به زیبایی٬عشق به رهایی٬عشق به هنر٬عشق به تعالی و...همه مقدم بر عشق انسانی هستند و تنها بعد از انضمام آن ها به واقعیت می توان امید داشت که روزی عشق انسا نی تحقق یابد...
شرط اساسی برای زندگی٬زنده بودن است٬آری ما زنده هستیم٬چرا که ما باید زنده باشیم٬باید٬اما نه برای زندگی و خود٬...ما زنده هستیم تا عده ای دیگر زندگی کنند...این جهان ماست...و صحبت از عشق همیشه بی معناست و در چنین جهانی به مراتب بی معناتر... جهانی که در آن ما باید زنده باشیم تا عده ای دیگر بتوانند زندگی کنند...
بیاد ؟ بره شاید.
اول باید بیاد...
خوبه که تو هم رفتی
مثل همه
ممنون
من هستم...
چند شب پیش داشتم بهت فک میکردم اما حال نداشتم بیام بلاگت...
تو که دلتو گذاشتی سردخونه! بخواد بیادم نمیتونه.
واقعا...؟
دل تو دیده بودتش توی سردخونه که بهت گفته آره...؟
چون جور دیگه نمیشه متوجه شده باشی...
مجبورش کن بیادوبرای یه بار بد نیست
منصوره نمیتونم...
واسه دوست داشتن شاید
ولی واسه عاشقیت ،
اینا همش زر مفته...یه روز ، یه جا ، یه جور دلت گیر کنه که بیای تو همین وبلاگ مث دختر بچه های 12 ساله از عشق واسمون خطابه سرکنی..
بقرعان !
کمپوت واسه من اتفاق نمیوفته هیچ وقت...
دلش بیاد یا به دلش بیاد ؟
-
تصدقت همراه با آشتی ;)
دلش بیاد...
مگه قهر بودیم...؟
انشالا که دلت بیاد هر چه زودتر
به یاری حق...
هه...
نیاز نیست دلت بیاد یک داروی تلخ را که می خوای بخوری چشمت را می بندی اونو ته حلقت می ریزی بعد یک لیوان آب روش می خوری
اثرش بعدا است که حالت خوب می شه و سالم می شی
هه...
درود بر دلت
...