چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

بعدش حتی اگه بهم فحش هم بدن بی تفاوت فقط نگاشون میکنم

من یا با آدما حرف نمیزنم یا به گوه میکِشَمِشون، مگر آدمی که خود واقعیش رو زندگی کنه...


نوشته شده توسط تو

نظرات 14 + ارسال نظر
MisspInk یکشنبه 1 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

بـــــله، بنده به شخصه و به طورِ کل از شما خیلی حساب می برم!

بحث حساب بردن نیست...

پ.نون دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ http://babune.blogsky.com

چطور خود واقعی رو تشخیص میدی؟ کافیه کسی از تو پیچیده تر باشه تا خودشو از نخودش نتونی تشخیص بدی. من که اینطوریم.

حس میکنم...

sepideh دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ق.ظ

man ham haminjooriam kare khoobi mikoni

هوممم...

ب ه س دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ق.ظ

یعنی وقتایی هم هست که خوده واقعیت نیستی ا.نوقته که بی تفاوت....

نه...

آغازی دیگر دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ق.ظ http://start2.blogsky.com

دیگه وقتی کار خودتو کردی معلومه بی تفاوت نگاشون می کنی

اوهوم...

شب پره دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

خود واقعی چیست؟خود واقعی کیست؟واقعیت کدام است؟«انسان به عنوان سوژه مفهومی تاریخی و ساختگی است که منحصر به نوع خاصی از گفتمان است».آن چه هست رخداد است که واقعیت را تفسیر می کند و وجود سوژه قبل از رخداد معدوم است...
هر رخدادی گسستی از واقعیت است٬واقعیت به آن صورت که هست.و از این طریق هر رخدادی واقعیتی را می سازد که از طریق وفاداری سوژه به آن یعنی حرکت در متن وضعیتی که رخداد در آن شکل گرفته٬به ترکیب سوژه نفوذ میکند و آن را می شکافد و سوراخ می کند و واقعیت را از درونش عبور می دهد...و چیزی را می سازد که به آن خود واقعی می گویند در صورتی که این خود واقعیت نیست٬رخداد واقعیت است...پندار خود واقعی اشتباه گرفتن خود به جای رخداد است...خود صرفا انعکاس و باز تابی است از رخدادی که درون آن قرار دارد...
بدین ترتیب می توان گفت از آن جا که هر وضعیتی رخدادی است و هر رخدادی خلائی دارد که رخداد بعدی نمایش خلا وضعیت قبلی است٬خود و واقعیتش تنها نمایش یک خلا است و نه خود...
بنابر این برای به گوه کشیدن انسان ها باید رخدادی که ترکیب و ساختار سوژه را ساخته به گوه کشید٫نه خود و واقعیش را...

فرداد دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

اینو چه جوری تشخیص می دی؟

حس میکنم...

فرداد دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

همین حسی برخورد کردن هاست که همه چیز رو به همونی که گفتی کشیده...
کی گفته همیشه حس ما درست میگه؟
خودخواهی هم حدی داره....فقط می خواهیم که همه مثل ما فکر کنن...نه؟

اون آیکون رو گذاشتی که پاچتو نگیرم... :)

فرشاد دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ب.ظ http://tir-khaneh.blogsky.com/

کو گوش شنوا؟
شما کلا کارت درسته...

گوش شنوا نیازی نی. من کارمو میکنم...

مردد دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ

من به این یکی "صنم" ندارم!!!

...؟

sasan سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ

کماکان از خوندن پست هات محرومم!
گفتم بیام اعلام وجود کنم.

محرومیت بدیه ها...

عابر سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ق.ظ http://photonote.blogsky.com

بد و بیراه و ناسزا شنیدن خیلی بهتراز سکوت شنیدنه
این یعنی هنوز حد اقل قد ثانیه هایی که طرفو به همونی که گفتی میکشی، بهش فکر میکنی

خوش به حال آدمی که خود واقعیشو زندگی میکنه



اوهوم...

فرداد سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

فکر می کنی...یا بهتره بگم حس کردی ازت می ترسم؟
...




اشتباه فکر میکنی...تو یکی از دوست داشتنی ترین دوستای منی.
برام مهمه واصلا دلم نمی خواد ازم ناراحت بشی

خوبه...

محمد چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.artoftravel.blogsky.com

خود واقعی چیه؟

تو واست زوده بدونی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد