صداقت یعنی چی؟ ولی معنی ترس از آدمها رو خوب می دونم.....
میدونم که خوب معنی ترس از آدمها رو میدونی...
شب پره
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ
در صداقت یک نوع روشن بینی وجود دارد که حاکی از شهامتی نومیدانه است...شهامت و نا امیدی هر دو ویرانگرند(اگر از جنبه های مثبت آن صرف نظر کنیم)٬و بر همین اساس صداقت٬ترسناک است... شهامتی که بر فرق ریا کاری فرود می آید و ماهیت بی محتوا و بی اساس فریب را که پشت نقاب پنهان شده٬نمایان می کند.و نا امیدی که شخص را متوجه خویشتن می سازد که تلاش برای ویران کردن به ویرانی خود خواهد انجامید... ما عمومآحرف می زنیم٬در واقع همه چیز همین است اما واقعیت این است که در جامعه ی کنونی ما دیالوگ بر پایه ی موقعیت است و نه واقعیت.ما اصولی نداریم که طبق آن موقعیت را به واقعیت تغییر دهیم٬بنابراین مجیوریم که به گونه گونی موقعیت بپیوندیم و سخنان مزورانه را جایگزین اصول کنیم.انسان منهای اصولش٬سیب زمینی منهای سیب زمینی است.و در این شرایط آن کسی که اصولی دارد و طبق اصولش عمل می کند به سادگی منفور است٬نه به این دلیل که جرمی مرتکب شده بلکه به این دلیل که جرمی مرتکب نشده...کسی که با اصولش موقعیت را تحدید می کند٬موقعیت فرد در موقعیتش را هم تحدید میکند... ونیز قرن شانزده٬تین تورتو را ونیزی منفور می نامد.چرا؟چون او اصول خود را در نقاشی بر اصول ریاکارانه و اشرافی حاکم بر نقاشی آن دوره ی ونیز که تیسین نماینده آن بود ترجیح میدهد و در مقابل آن سرکش و مغرور است.او شایسته ی لقب ونیزی منفور بود فقط به این دلیل ساده که با ونیز همصدا نبود.اگر اصولی داشته باشی اگر شهامت بیان اصولت را داشته باشی باید که منفور باشی و این نکته ایست که نباید آن را فراموش کرد ولی باید بازهم شجاع بود و فریاد بر آورد که:من قاتلم٬من کسی را نکشته ام٬بلکه اصولی را کشته ام...
معلومه! میترسن یه جا راستشو بگی که نباید! آدما از لو رفتن میترسن ، بدون استثنا.
اوهوم...
اینقده دروغ زیاد شده و دروغ گفتم آسون شده که اگه حرف راستی هم زده بشه دیگه کسی باور نمیکنه
چه ربطی داشت...؟
واقعیتیه!!
بد جووووورررر....
نمی ذارَن یه همچین آدمی سرِ پا بمونه! هر جایی که باشه یه جوری ساکتِش می کنن! به خاطرِ همین ترسه
امروز یه نمونه از همینایی که می گی رو دیدم
باید بلد باشی چی کار کنی...
هه...غلط کردن ساکت کنن...کسی که اینجوریه انقدر تدبیر داره که بدونه کجا باید چی بگه...
به اندازهٔ تمام نادانی همه که وختی راست میگویی عصبانی میشوند ، باید باز هم ، یا حتا خیلی خیلی بیشتر راست گفت
...
اصلن اینطور نیس
تمام تلاششون میکنن که سرت کلاه بزارن یا ازت سواستفاده کنن
دیدم که میگم
نه. پس راستگوی حقیقی ندیدی...
اونا رو ولش، تو از چی میترسی؟
من خود ترسم...
صداقت یعنی چی؟
ولی معنی ترس از آدمها رو خوب می دونم.....
میدونم که خوب معنی ترس از آدمها رو میدونی...
در صداقت یک نوع روشن بینی وجود دارد که حاکی از شهامتی نومیدانه است...شهامت و نا امیدی هر دو ویرانگرند(اگر از جنبه های مثبت آن صرف نظر کنیم)٬و بر همین اساس صداقت٬ترسناک است...
شهامتی که بر فرق ریا کاری فرود می آید و ماهیت بی محتوا و بی اساس فریب را که پشت نقاب پنهان شده٬نمایان می کند.و نا امیدی که شخص را متوجه خویشتن می سازد که تلاش برای ویران کردن به ویرانی خود خواهد انجامید...
ما عمومآحرف می زنیم٬در واقع همه چیز همین است اما واقعیت این است که در جامعه ی کنونی ما دیالوگ بر پایه ی موقعیت است و نه واقعیت.ما اصولی نداریم که طبق آن موقعیت را به واقعیت تغییر دهیم٬بنابراین مجیوریم که به گونه گونی موقعیت بپیوندیم و سخنان مزورانه را جایگزین اصول کنیم.انسان منهای اصولش٬سیب زمینی منهای سیب زمینی است.و در این شرایط آن کسی که اصولی دارد و طبق اصولش عمل می کند به سادگی منفور است٬نه به این دلیل که جرمی مرتکب شده بلکه به این دلیل که جرمی مرتکب نشده...کسی که با اصولش موقعیت را تحدید می کند٬موقعیت فرد در موقعیتش را هم تحدید میکند...
ونیز قرن شانزده٬تین تورتو را ونیزی منفور می نامد.چرا؟چون او اصول خود را در نقاشی بر اصول ریاکارانه و اشرافی حاکم بر نقاشی آن دوره ی ونیز که تیسین نماینده آن بود ترجیح میدهد و در مقابل آن سرکش و مغرور است.او شایسته ی لقب ونیزی منفور بود فقط به این دلیل ساده که با ونیز همصدا نبود.اگر اصولی داشته باشی اگر شهامت بیان اصولت را داشته باشی باید که منفور باشی و این نکته ایست که نباید آن را فراموش کرد ولی باید بازهم شجاع بود و فریاد بر آورد که:من قاتلم٬من کسی را نکشته ام٬بلکه اصولی را کشته ام...
واسه آینه شدن، باهاس دلم آدم بگیره .. سیاهِ سیاهِ سیاه ..
سیاه...
اول می ترسند بعد همه چیو ازش پنهون می کنند
تجربه کردم
نمیتونن...
تجربه کردم...
همه از چیزهای راست می ترسند!!!
ها ها ها...
مردم از خنده...
این کاره شدیا... :)
دقیقاً همینطوره ...
آفرین داری به جمع موافقان ما میپیوندی...
هه...
کسایی می ترسن که صداقت ندارن
هه...
راس گفتی تازه همیدم چرابچه های کلاسمون بامن اینجوری بودن دمت گرم
هوممم...
بهش میخندن گمونم
فک کن وجود داشته باشن بخندن...