انیا بدون بعضیها اصلا دنیا نیست ، میخوام که نباشد
نه در این حد...
شب پره
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ
آن چه طعم زندگی را در کام من تلخ می کند٬انسان است.زمین جای زیبا تری بود اگر انسان ها رویش نبودند.پازو به دن کیشوت هنگام مرگش می گفت:نمیر٬تو نباید بمیری که اگر تو بمیری٬خوبی می میرد.من اگر بودم می گفتم بمیر تا زیبایی زنده بماند.امپراطوری رم باید از بین برود. من با صدای بلند می گویم که زیبایی زمانی به اوج خود می رسد که باد های زرد و خشک و خشن خزان٬ شهرها را ویران کند و تک تک آدمیان را به قدرت سحرآمیز خود جارو کند و به دریا بریزد و از کرانه های سواحل٬دریا چون غواصی حرفه ای اجساد آدمیزادگان را از دل خود بیرون آورد و از دهان خود بیرون پرت کند و سرتاسر دشت ها و بلندای کوه ها و عمق جنگل ها و شیب دره ها را از جنازه های آدمیان گلگون سازد و خون سرخشان چون نهرهای خروشان تن طبیعت را سیراب کند و زمین چون گل سرخی با طراوت شود.آن هنگام من بر کنار ویرانه ی های شهرها که ستون های آتش و هاله های دود گرداگردش را فرا گرفته می ایستم و این تابلوی زیبا و اساطیری را نقاشی می کنم و بر پهنه ی زمین نصب می سازم و بوی تعفن تک تک انسان را در هیئت یک سمفونی ترکیب می کنم و در کنار این همه زیبایی سمفونی رقص اجساد را می نوازم. من از دیدن این همه زیبایی به ارگاسم می رسم و بر تنم رعشه می افتد و صدایم می لرزد.دیدن این همه زیبایی تحمل ناپذیر است...
نبود بعضی ها هم شیرینتر!
.
.
.
الان نقضش رو نگو...
نقض نمیچسبه بهم...
اولش اره - حست میگه چقد زندگی تلخه وقتی اون نیست -اما بعدش - وقتی یکم ساده بگیری - میبینی هستند آدمای مهربون و خوب دیگه -
اَه...
حتما منظور نبودن منه...نه؟
نه...
خیلی نامردی....
هوممم...
انیا بدون بعضیها اصلا دنیا نیست ، میخوام که نباشد
نه در این حد...
آن چه طعم زندگی را در کام من تلخ می کند٬انسان است.زمین جای زیبا تری بود اگر انسان ها رویش نبودند.پازو به دن کیشوت هنگام مرگش می گفت:نمیر٬تو نباید بمیری که اگر تو بمیری٬خوبی می میرد.من اگر بودم می گفتم بمیر تا زیبایی زنده بماند.امپراطوری رم باید از بین برود.
من با صدای بلند می گویم که زیبایی زمانی به اوج خود می رسد که باد های زرد و خشک و خشن خزان٬ شهرها را ویران کند و تک تک آدمیان را به قدرت سحرآمیز خود جارو کند و به دریا بریزد و از کرانه های سواحل٬دریا چون غواصی حرفه ای اجساد آدمیزادگان را از دل خود بیرون آورد و از دهان خود بیرون پرت کند و سرتاسر دشت ها و بلندای کوه ها و عمق جنگل ها و شیب دره ها را از جنازه های آدمیان گلگون سازد و خون سرخشان چون نهرهای خروشان تن طبیعت را سیراب کند و زمین چون گل سرخی با طراوت شود.آن هنگام من بر کنار ویرانه ی های شهرها که ستون های آتش و هاله های دود گرداگردش را فرا گرفته می ایستم و این تابلوی زیبا و اساطیری را نقاشی می کنم و بر پهنه ی زمین نصب می سازم و بوی تعفن تک تک انسان را در هیئت یک سمفونی ترکیب می کنم و در کنار این همه زیبایی سمفونی رقص اجساد را می نوازم.
من از دیدن این همه زیبایی به ارگاسم می رسم و بر تنم رعشه می افتد و صدایم می لرزد.دیدن این همه زیبایی تحمل ناپذیر است...
درسته...
میدونم...
مثل کی ؟
هنوز یاد نگرفتی نباید سوال اضافه بپرسی...؟
تلخی بعضی ها هم مثل شکلات یا قهوه تلخ می مونه...
چه خوب گفتی اینو...
یه نگاه به آرشیوت بنداز... تو روزای گرم سال کلافه تری و بیشتر می نویسی...
درسته...
هر چی به زمستون نزدیکتر میشیم من بهتر میشم...
چون اون آدما ستون های دنیای تو بودن ....هر لحظه احتمال داره آوار بشه دنیات رو سرت !
نه فقط تلخ تر و بدتر میشه...
بی ادبی دیگه
آدم مثه آدمم ازت سوال می کنه ..این جوری جواب می دی
ایش
بترکی
اگه آدم بودی کلا این سوالو نمیپرسیدی...
باشه من حیوون
:|
اَی بابا نپیچ به من انقدر ضعیفه...نپیچ...
ای شیطون
منظورت من که نیستم!؟
فک کنم منظورت قذافیه؟
دیوونه...
موافقم.
آفرین...
خواهران محترمه مکرمه
تو و ضعیفه
خواهشمند است از هر گونه گیس و گیس کشی خودداری فرمایید
باشه...
تلخ تر و بد تر که خوبه تو
اصن اگه این بعضیا نبودن، من دیگه دلیلی واسه کلا موندن نداشتم!
یعنی انقدر...؟
بد "تر" و تلخ "تر"؟؟؟؟؟؟
تعابیر گندی بودن
حالا تو خون تو کثیف تر نکن...
گندن...
تلخی اش توی ذوق می زند چنان ...
اوهوم...
یعنی خیلی بیشتر از اینا..
...
دنیاس دیگه ... خره
خره خرااااااااااا...قشنگ خر...
دیدن این جور آدما حتی رای یه بار تو کل عمر، شانس زیاد میخواد
کلمه "آدم" به اینجور ادما مدیونه...
شاید...
با بودن بعضی ها هم همینطور
میتونی یه کاری کنی نباشن اما اونجوری نمیتونی کاری کنی که باشن...