بعضی از مردها زیر بار مشکلات و مسئولیت های زندگیشون از کمر خم میشن و گاهی این بار انقدر زیاده که فراموش میکنن کمی کمر خم شدشون رو را راست کنن و قلنجی بگیرن...
گرمای دست یه زن شاید یادشون بندازه که حداقل کمرشون خم شده، حتی اگه صاف نشه...
نوشته شده توسط تو
+ شکلات
+ یک نفس
- ترس
+ دو نفس
- صدای بم بم قلب
+ سه نفس
- صدای بم بم بم قلب
+ چهار نفس
- اشک
+ پنج نفس
- ناله
+ شش نفس
- تباهی نصفه نیمه و پاره شده
+ هفت نفس
و صبح و نگاه و درد و بی حسی...
نوشته شده توسط تو
من یا با آدما حرف نمیزنم یا به گوه میکِشَمِشون، مگر آدمی که خود واقعیش رو زندگی کنه...
نوشته شده توسط تو