چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

تو یک سال پیرتر شدی و جوانی از زندگی تو خط خورده انگار

امروز روز تولدت بود و تو فقط توی خیابان ها پرسه زدی و صدای ملودی شکستن برفهای سفید زیر پایت گوش هایت را پر کرده بود...

من امروز اینجا برای تولدت شراب نوشیدم، همین...


نوشته شده توسط تو