چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چه وضعیت گندیه

من به هستی خود تظاهر میکنم، وگرنه راستش را که بخواهید تمامش نیستیست...


نوشته شده توسط تو

نظرات 10 + ارسال نظر
عاطفه چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.cold1.blogsky.com

کلیشه ای : حسش میکنم!

باشه...

عابر پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ق.ظ http://photonote.blogsky.com

مثل یه نقطه مسللم ته سطر آخر
این جملت ته داستان زندگی حک میشه
مهر میشه
داغی کوب

اونقد برش داره که قبول اجتناب ناپذیر بشه

هوممم...

دروسیلا پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ

«اگر ما فاکت یا گرایشی را به رسمیت می شناسیم به آن معنی نیست که پذیرفته ایم آن فاکت یا گرایش رفتار ما را قاعده مند و متشکل هم می سازد»بلکه فقط بدین معنی است که هستی و وجودش را پذیرفته ایم...یکی از فاکت های موجود در جامعه ی معاصر گرایش به نیهیلیسم به عنوان یک رویکرد روبه گسترش در میان اعضای طبقات شکست خورده و سرخورده و مایوس از دست یابی به آرمان طبقاتی خود و از این رو عدم توانایی در بازشناسی هویت فردی به عنوان فرد در مقام جزئی از کل اندامواره و هم به عنوان فرد در مقام سوژه ی کل اندامواره ی اجتماعی شده است...اگر انسان شور و اشتیاقی بیهوده است ٬اگر هستی عبث و مهمل است٬اگر زندگی حاصل یک امر تصادفی است و اگر در کل نیهیلیسم یک واقعیت است باید از این واقعیت فراتر رفت...نباید تسلیم واقعیت بود...«در پس هر امر واقعی امر واقعی تری وجود دارد و آن تمامیت فرایند است».تمامیت فرایندی که قصد دارد از نیهیلیسم به عنوان یک فاکت به نفع نیهیلیسم در حوزه ی انفعال مطلق بهره برداری کند و نه نیهیلیسم به عنوان ویران کننده ی پایه های شناخت و اپیستمولوژی برای بازسازی مجدد آن مطابق الگوهای معرفت شناسانه ی خود فرد...
و این جاست که به گفته ی گرامشی فلسفه ی پراکسیس به عنوان آگاهی از تضاد ها عمل می کند که در آن فیلسوف هم به عنوان فرد و هم به عنوان یک کلیت اجتماعی خود را به عنوان جزئی از تضاد ها قرار می دهد و این جزء را به سطح یک اصل شناخت و بنابر این «عمل» ارتقا می دهد...
هیچ انگاری بازدارنده با بیگانه ساختن فرد از عناصر امور اجتماعی و سیاسی به ورطه ی انزوا می غلتد٬اما نیهیلیسم سازنده با بیگانه ساختن فرد از اجتماع همزمان وی را وادار به عصیان علیه همه ی روابط و مناسبات تولیدی و اجتماعی و سیاسی بهره کشانه می سازد و از این رو هیچ انگاری سازنده پایه ی نوعی آگاهی نوین در حوزه ی شناخت و از این رو اساس نوعی پراکسیس اجتماعی است...

نیاز پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ http://niyaz-1370.blogfa.com

نیست شدیم

هه!

هه...؟

یه ضعیفه پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ

قربونت که انقد رو راستی
کوریون رفته من خیلی غمگینم س.. جان :(

امیدوار باش که برگرده...

حضرت دیفار پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ب.ظ http://Difar.blogsky.com

بودن تو شکست نیستیست

یادمه همیشه میگفتی یه روز خوب میاد...

همین پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ

کار خوبی میکنی...نیستیو دست کم گرفتن بد چیزیه...چون میتونه هستی بشه.

هوممم...

یاسین پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

گندترم میشه... جا داره هنوز

آره گندترم میشه یاسین...

MisspInk جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ

به جایِ اون گَند دلم می خواد یه چند تا لُغتِ تُپُل تر نثارِش کُنم
اگه خانواده از این جا رد نمی شد این کارُ می کردم !

خانواده های درست حسابی از اینجا رد میشن.
راحت باش...

مهرنوش شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ http://kochneshin

یک پارادوکس قابل تعمق

اوهوم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد