چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

کار خوبیم میکردم

من از کودکی با زغال های کرسی زمستان به دورم خط میکشیدم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 7 + ارسال نظر
یه ضعیفه سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

نمی کردی
نباید دور خودت خط می کشیدی
دور خودت خط کشیدی که انقد لوس شدی دیگه
یه لوس مهربون دوس داشتنی و
آخ چقد دوست دارم
بوس

ببین یا اینجا نیا یا اگه میای توی کار من دخالت نکن...

یه ضعیفه چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ق.ظ

. . .

...

مجتبا.ح چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ http://faslekhakestari.blogfa.com

یکی دیگه هم این کارو میکرد

کار خوبیم میکرد...

فرداد چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سن تو به کرسی و این چیزا می خوره؟
یاد صحنه های قتل افتادم که دور جنازه ها خط میکشن....

سن من به خیلی چیزای دیگه هم میرسه...

سیگاری چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:27 ب.ظ

ما کرسی نداشتیم
یه خط فرضی کشیدیم دور زندگیمون
همین تازگیا

هر وقت اقدام کنی دیر نیست...

حضرت دیفار چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

ما سالهاست در چنگال این خطوط گرفتار شده ایم
خطوطی که به دست خودمان زاییدیم

به مهر

اما این گرفتاریه خوبیه دیفار...

مهرنوش چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ http://kochneshin

...از همون کودکی دور منو خط کشیدن...

اگه خودت خط میکشیدی کارت به اینجا ها نمیکشید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد