من از کودکی با زغال های کرسی زمستان به دورم خط میکشیدم...
نوشته شده توسط تو
نمی کردی نباید دور خودت خط می کشیدی دور خودت خط کشیدی که انقد لوس شدی دیگه یه لوس مهربون دوس داشتنی و آخ چقد دوست دارم بوس
ببین یا اینجا نیا یا اگه میای توی کار من دخالت نکن...
. . .
...
یکی دیگه هم این کارو میکرد
کار خوبیم میکرد...
سن تو به کرسی و این چیزا می خوره؟یاد صحنه های قتل افتادم که دور جنازه ها خط میکشن....
سن من به خیلی چیزای دیگه هم میرسه...
ما کرسی نداشتیمیه خط فرضی کشیدیم دور زندگیمونهمین تازگیا
هر وقت اقدام کنی دیر نیست...
ما سالهاست در چنگال این خطوط گرفتار شده ایمخطوطی که به دست خودمان زاییدیمبه مهر
اما این گرفتاریه خوبیه دیفار...
...از همون کودکی دور منو خط کشیدن...
اگه خودت خط میکشیدی کارت به اینجا ها نمیکشید...
نمی کردی
نباید دور خودت خط می کشیدی
دور خودت خط کشیدی که انقد لوس شدی دیگه
یه لوس مهربون دوس داشتنی و
آخ چقد دوست دارم
بوس
ببین یا اینجا نیا یا اگه میای توی کار من دخالت نکن...
. . .
...
یکی دیگه هم این کارو میکرد
کار خوبیم میکرد...
سن تو به کرسی و این چیزا می خوره؟
یاد صحنه های قتل افتادم که دور جنازه ها خط میکشن....
سن من به خیلی چیزای دیگه هم میرسه...
ما کرسی نداشتیم
یه خط فرضی کشیدیم دور زندگیمون
همین تازگیا
هر وقت اقدام کنی دیر نیست...
ما سالهاست در چنگال این خطوط گرفتار شده ایم
خطوطی که به دست خودمان زاییدیم
به مهر
اما این گرفتاریه خوبیه دیفار...
...از همون کودکی دور منو خط کشیدن...
اگه خودت خط میکشیدی کارت به اینجا ها نمیکشید...