چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

که اگه نجات بدم خیانت بزرگی در حقت کردم

تو آرام و لحظه به لحظه در من غرق میشوی و من دلم نمیخواهد تو را از خودم نجات دهم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 6 + ارسال نظر
شب پره شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ

گریختن به درون آن چه که وجود ندارد و همزمان گریختن از درون آن از درونی ترین تضادها و کشمکش هاست.اما وحدت آشتی دادن تضادها نیست بلکه درک یگانگی تضادها در کلیتشان است.با این حال بگذار تا در میان شراره ی اشتیاق و شعله ی حسرت در انکار آن چه مرا به سوی خویش فرا می خواند٬بسوزم...چون زنی در دره ی زنبق٬که باوجود این که دوست میداشت اما هرگز تسلیم نمیشد...
زمان همان گونه که خود هر چیز را معنی می کند٬به همان سان همان چیز را هم بی معنی می کند.بگذار تا به زمان وفادار نباشیم و بین معنا و بی معنا ماوا گزینیم و به حالی بین رد و قبول بغلتیم...

جیدن یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://jeedan.blogsky.com

و در حق خودت . .

آفرین. دقیقا...

یاسین یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ق.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

در عمقم فرو برو لطفا!
عرض گذراست...

این خوب بود یاسین...

فرداد یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ق.ظ

حداقل می تونی ناخدا باشی....

آخه این غرق شدن برای منم خوبه...

maria یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ب.ظ http://42633.blogfa.com

دلم چون
خانه ای با پنجره های باز
رو به بزرگراه تنهایی
هرچه تورا
از روی میز پاک میکنم
غبار خاطرات من
لرد میگیرد ته کتری

شاعر...

شیرین سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ

ژارادوکس قشنگی بود
یکی غرق میشه توو نجات غریقش

یکی غرق میشه منم غرقش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد