چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

نمیخوام این گره با هیچ دست و دندون و هر کوفت دیگه ای باز شه

من داشتم میریختم که ناگهان آن پایین ها گره خورد.

من آرام شدم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 4 + ارسال نظر
یه ضعیفه سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 ق.ظ


حالا مطمئنی گره س چیز دیگه نیست ؟

کلا من وقتی یه حرفی میزنم قطعاً مطمئنم...

علیرضا ( دلقک).com سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.clllown.blogfa

شلنگ..../

مرض...

شب پره سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:08 ب.ظ

حلقه های رقصان دود در شب طوفانی و «زندگی که چیزی جز یک آغاز نیست».آن گاه که ضربه ی تولد پیکره ام را فرو ریخت و آسمان از اشتقاق من نهیب زد و پدر نخستین بر روی سنگفرش های ضمیر گام بر داشت٬من فصل به فصل مردم و در غربت خویش زبانم را از دست دادم و آوار سایه ام شدم...و هر قرنی یادگاری از من به دیوارش آویخت و اگر غواص قاره های وجود در حصار قرن های جدا افتاده نبودم چگونه می دانستم که زمان به خودش باز می گردد؟آری چون حلقه های رقصان دود در نیمروز بزرگ زندگی٬باز میگردم و در این بازگشت من این بار هنرمندانه تر از کالدر پیکرم را می آفرینم و این چنین در میدان هستی زمین بر کالبد من تراشیده می شود...

پ.نون سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://babune.blogsky.com

بعضیا دوس دارن اتفاقها براشون پیش بیاد
بعضیا اتفاقها رو پیش میارن
تو کدومی؟

گاهی اتفاق برای من میفته گاهی من برای اتفاق میفتم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد