چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

دستهایم کمک دستانت را نمیخواهد. اما چشم هایم...

برای پریدن از اینجا لازم نیست دستهایم را بگیری، همین که چشم هایم را بگیری کافیست...


نوشته شده توسط تو

نظرات 8 + ارسال نظر
zeinab سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ http://makhfigah90.blogfa.com

چشمهایش...

چشمهایم...

آهو چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ق.ظ http://lady-in-red.ir/

مرا ببخش که مهربانی ام بیشتر از این خار نداشت

ها...؟

کولیفون چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:08 ق.ظ

این رو یه جور خوب دوس دارم

چون جور این یه جوریه...

محمد چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:18 ق.ظ http://artoftrevel.blogsky.com

چشم؟!

بلههههههههههههههههههه...

م.ک.خ چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ب.ظ http://mkkh.blogfa.com

از من میشنوی با چشم بسته نپر.
اگرم نمیشنوی، - که نمیشنوی - بپر

...

یه ضعیفه چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ب.ظ

من که خیلی وقته چشامهات رو گرفتم و چشم هام رو دادم

هان...؟

divane motefaker چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ق.ظ http://www.pensive-mad2.blogfa.com

har ki nazar gozashte to javabesh ye ha ? Gofti
Hala man migam ha ?
To javabe man chi migi?
Mashghol alzombee ha? begi !

برو بابا...

هومن سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ق.ظ http://thick-fog.blogsky.com/

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد