چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

نپرس چه شد؟

من در نقطه های غریب زندگی احساس غریبی نمیکنم؛ وقتی به جایی از زندگی میرسم که هزار بار لمسش کردم آنقدر غریبی میکنم که گریه ام میگیرد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرنوش یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ

..و این غریبی را می فهمم... عجیب می فهمم

عجیب، عجیب غریبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد