چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

من تب میکنم

ته گلویت را دست میکشم، بِدََم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
شب پره جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ب.ظ

اگر چه این برداشت گامی فراتر است٬ایستاده بر آستانه٬از این جا در دور دست که به انبساط مرزهای پرسپکتیو خدمت می کند٬اما آن قدر تیز نیست که قادر باشدشکافی در منتها ایجاد کند که به گشودگی نسبت به آن چه سعی در انکارش دارد بینجامد از این رو که همواره درمجاورت جفت متضاد خود به سر می برد و در شدید ترین کیفرخواستش علیه او در لایه های زیرین نهایتا به آن چه روبه رویش ایستاده ارجاع می دهد و آن چه را که سعی در نفی آن دارد مایوسانه اثبات می کند.این تورم بطن است نه تولد از آن.این نوعی رفتار قهرآمیز قهرمانانه است اما پایه گذار هیچ گسست بنیادینی نیست.
هر چند که داوری ما این است که همه چیز خوب است اما این به آن معنا نیست که ما تا بدین پایه جاهلیم که ندانیم نقد حقیقی هر تقابلی صرفا در بیرون بودگی از تقابل و در خارجیت تمامیت کل ساختار خود تقابل٬پرسه می زند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد