این وبلاگ تو یه کرمی داره که آدم(من) نمیتونه بخوندش پستاش اغلب یه خطیه ولی انرژی زیادی میگیره تا تموم بشه. دلیلشم نمی دونم. شاید به عنوان هایی که میذاری ربط داشته باشه.
آدمای دیگه ای هم این رو بهم گفتن. دلیلشم من میدونم اما حال ندارم بگم...
عابر
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 02:27 ب.ظ
آقا من دیروز عین این داستان و تو یه جلسه ای تجربه کردم شخص اول شرکت نشسته اما فضا طوریه که ادم احساس میکنه هرچی بیشتر راست بگه بیشتر راحت میشه
خب شاید اینطور باشه ه ه ه
ولی شاید هم همیشه اینطور نباشه ه ه ه ه
هورا ا ا ا خوشحال میشم به آشیون من هم یه سر بزنی
دهنت رو ببند. خوشحالم که دیگه نمیای اینجا...
این وبلاگ تو یه کرمی داره که آدم(من) نمیتونه بخوندش
پستاش اغلب یه خطیه ولی انرژی زیادی میگیره تا تموم بشه.
دلیلشم نمی دونم.
شاید به عنوان هایی که میذاری ربط داشته باشه.
آدمای دیگه ای هم این رو بهم گفتن. دلیلشم من میدونم اما حال ندارم بگم...
آقا من دیروز عین این داستان و تو یه جلسه ای تجربه کردم
شخص اول شرکت نشسته اما فضا طوریه که ادم احساس میکنه هرچی بیشتر راست بگه بیشتر راحت میشه
همه رو عصبانی کردم اما خودم مثل پر سبکم
خیلی
خوب کردی...
کی؟؟؟
اون بزرگه...