چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

سلاح من نه سرد است و نه گرم، بلکه معتدل کوهستانیست

من یک اسلحه دارم و یک روز شلیک خواهم کرد...


نوشته شده توسط تو



نظرات 5 + ارسال نظر
سام شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:51 ق.ظ http://havayetora.blogsky.com/

واقعا این جملها ... آدم میمونه بترسه ! تعجب کنه ! چی بگگگم والاا ...
خب عجیب غریب مینویسین دیگه ... ولی قشننگ مینویسین ... مرسیییییییییییی

کافیه بفهمی گاهی توی زندگیت حرف نزنی...

سام شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ http://havayetora.blogsky.com/

نمیدونم منظورت از حرف نزدن اینه که نظر ندم یا اینه که اسلحه ای که ازش حرف میزنی تحمل انسان که یه روز سر ریز میکنه و هر چی از دهنش در میاد میگه
ولی خب اگه دوست نداری بیام نظر بدم بگو تا دیگه نیام

کاش یکی از خواننده های قدیمیم میومد بهت میگفت الان باید چی کار کنی...

.. یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ق.ظ

من بش می‌گم
« فرار کن » ایشون شخصیت خودشونو گم کردن

آره اینم خوبه...

خاتون یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ب.ظ http://ghadamhayelarzan.blogfa.com

هدف؟

هدف بماند...

عابر چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://photonote.blogsky.com

یاد "هایدی" افتادم

فکر کنم اسلحت مرده زنده میکنه

هه، هایدی در سرزمین عجایب مثلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد