چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

آغوش زخم ها رو شفا نمیده ولی حداقل عمق زخم ها رو کمتر میکنه

مرا بکِش، نه روی زمین که تمام بدنم زخمی بشود. من قبلا به اندازه کافی روی زمین کشیده شده ام، آنقدر کشیده شدم که زمین دهان باز کرد و مرا بلعید. مرا بکش، آری مرا بکِش در آغوشت، که نرمی آغوشت زخم های قدیمی مرا، نه شفا نمیدهد اما زخم تر هم نخواهد کرد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 2 + ارسال نظر
absolution سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ب.ظ

نکبت هم بودن دارد آخر؟! ماندن دارد؟!
جای دگر نیست بر ما؟!
من نامردم؟!

نه نامرد نیستی. تو فقط حالت بده...

سام سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ http://havayetora.blogsky.com/

من باااااااااااااااااز اووووووووووووومدم
خب زوره ه ه ه ه ...قشنگ نوشتی خخخخخخخب
ولی خدایییییییییییییییییییییش فک کنم اسلحه داشته باشی هیچکی رو زنده نمیذاری

هومممم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد