چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چون ما میدونیم آدم زیرِ زمین خیلی دردش میاد

شایدم یه وقتایی خیلی مقاومت کنیم که روی زمین بمونیم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 4 + ارسال نظر
فرداد جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ق.ظ

شاید...
ولی اینو مطمئنم که ما از دنیای زیر زمین هیچی نمی دونیم.

میدونیم...

سام جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ب.ظ http://havayetora.blogsky.com/

وااااااااااااااااای بازم یه نغزه دیگه .... کلا سیستم عامله مغزمو عوض کردن واسه همین معنی جمله هاتونو تقریبا میگیرم

چیییییییییییرا کنه ؟ اونم کنه کوچولو
هه هه خب کلا توپ مینویسین و خووووووووووب مینویسین وووووووووووووو قشنگ مینویسین .........
فقط من موووندم اون واژه (شاید ) چرا اومده تو جمله
ها ا ا ا اا ا ا نه این جزه اسراره

ای مظهر آزادی پرواز کن، پر باز کن...

بهروز شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ق.ظ http://khaviaar.blogfa.com

به قول دوست شاعری: زمین زیر ِ سختی دارد

راستم گفته دوست شاعرت...

بهروز یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:23 ق.ظ http://khaviaar.blogfa.com

بی ارتباط نیست:

http://khaviaar.blogfa.com/post-23.aspx

بی ارتباطم نبود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد