چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

آخ چقدر زمین زیر حجم پاهای ما دردش اومده که ته کشیده

انگار تمام زمین ها تَه کشیده اند و هیچ جایی نیست که من پایم را بگذارم روی آن و  کمی قدم بزنم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 3 + ارسال نظر
pastel یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ق.ظ http://hb-20.blogfa.com

جایی نیست...؟
یه جایِ دیگه غیر از زمین!

نمیدونم...

شب پره یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ب.ظ

«اما من اوج گرفتم تا چنان شوم که به زیر پاهایم بنگرم»ایستادن بر روی زمین٬گام برداشتن بر روی آن و اوج گرفتن تا فاصله ای که زمین همچنان زیر پاهایمان به لرزه بیافتد.بر روی زمین و از فراز دیدن آن.
آموزه ی بازگشت جاویدان بدون آموزه ی اراده ی معطوف به قدرت تحقق نمی یابد.زندگی به زندگی باز می گردد و من به خودم اگر اراده ی معطوف به قدرت به کار گرفته شود.اراده ی معطوف به قدرتی که در بطنش نبض«روح»می زند.روحی که عظیم ترین واژه ی زمین و زبان است.روحی که نه غیر جسمانی بلکه جسمانیتی غیر روحانی است.جسمانیت جسمانیت.روحی که بیش از هر چیز یک راه است.بر راه بودن در راه٬در راه روح بودن است و برای در راه بودن و در راه ماندن تاب آوردن(تحمل)ضروریترین است.تاب آوردن خود در راه توان روحی برای خود-روح-خود شدن است و بنابر این روح غیر اصیل که توان تاب آوردن خود در راه برای خود-روح-خود شدن را ندارد باید هم که نتواند بر روی زمین گام بردارد...

روباه مکار یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ب.ظ http://sherover.blogsky.com

تقصیر وسعت زمین زیر پات نیست مشکل از وسعت دیدنِ وسعت دیدنیاست

اصلا من راجع به وسعت زمین حرف نزدم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد