چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

دلتنگی ها را فقط با یک تقسیم کنید

دلتنگی ها را همیشه نباید جمع کرد، گاهی هم لازم است دلتنگی ها را تقسیم  کرد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 7 + ارسال نظر
روباه مکار یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ب.ظ

می‌ترسم بر صفر نفر دیگه تقسیم کنم و بی‌نهایت شه

به خاطر همین میگم با یک تقسیم کن...

فرداد یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ

باکی؟
با چی؟
اول و آخرش مال خودمونه.....

با یکی باید تقسیم کرد وقتی با یک تقسیم کنی اول و آخرش مال خودته...

شب پره دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 ق.ظ

«همچو شاهین بر ستیغ قله ها پر می زدی٬مسخ موشی گشتی و از قله پایین آمدی»

رفتن به سوی آن چه که باید باشد٬بازگشت به سمت آن چه بوده است می باشد...«روح»!این چنین قهرمان گشتن و تراژدی آغاز می شود.با یک شخصیت٬بدون حادثه٬بدون ماجرا.تراژدی روایت قهرمانی های روح است و آن کس را که توان رسیدن به روح نیست٬دلتنگی بایدش.روح و جهان آن گونه که من می فهمم مفاهیمی بلا واسطه اند.عظیم ترین پیوند!جهانی که در غیبت روح حال٬این چنین پژمرده یا آن طور که شما می پسندید«دلتنگ».برای آنان که خواستار روح-جهان-شدن اند مبارزه ایست بی پایان با همه ی دلتنگی ها.آن جا که عرصه ایست فراخ برای پر گشودن روح٬هیچ وجود ندارد٬جولانگاه روح تنها در آغاز است٬آغازی به سمت پایانی در آغاز...

pastel دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:40 ب.ظ http://hb-20.blogfa.com

فقط گاهی!

اوهوم...

نگار دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:13 ب.ظ http://omidbeazadi.blogfa.com//

آره اون گاهی خیلی مهمه ، بعضی اوقات اگه تقسیم کنی خیلی گه میشه همه چیز !

شایدم بدتر از گه...

absolution دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:40 ب.ظ

مگر مقسم تو باشی...

دوباره با اون لحن خنده دارا واسم کامنت گذاشتیا...

عابر یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:57 ب.ظ

دنبال یه جا یگشت بگم چقد دلم برات تنگ شده بود!
از اون بالا تا اینجا اومدم
جاش اینجا بود

خوبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد