هی، آقایی که امروز توی صف تاکسی بودی و منو پس زدی و جلوتر از من رفتی سوار شدی، درسته من دیگه توی اون تاکسی ننشستم چون نمیتونستم حضور وحشیت رو تحمل کنم و هیچیم بهت نگفتم. عوضش رفتم توی تاکسی بعدی یه عالمه گریه کردم و اون آقاهه بغل دستیم گفت اشکال نداره گریه نکن اون بی شخصیت بود. دوستمم دلداریم داد.
فک نکنی من لوسم، نه آقا جون. تو یهو منو یاد تمام عقده های این شکلیم انداختی...
نوشته شده توسط تو
اینی که تو رو پس بزنن و زودتر برن و تو نتونی باشون بری چون پسِت زدن یا چی ؟
فقط پس زدنه...
اووووه
چه نفرین ناله ای راه انداختین
حضور این گاو ها کنار ما همیشه بوده
بیخیال
:(
چند روز پیش تو ولی عصر یه یارو از اینایی که وایمیسن و کاغذ آگهی میدن دست مردم ، وایساده بود . بعد من اومدم ازش بگیرم برگه رو ، ولی به من نداد ، به یه دختر دیگه داد و من تمام مدت داشتم تو مترو گریه میکردم .
لوسم نیستی لابد نه...؟
نه اصلاً ، چون بعدش بم خندید ، اگه نمی خندید شاید لوس بودم !
آها...
اوووووووووووهه ه ه
خوبه عقده اش رو درک کردی و فهمیدی یه جور بیماری روحی داره
با این حال باز نفرینش کردی؟؟
معلومه که...
برو حال ندارم...
عقدههای این شکلی..
هومممم...