مثل بعضی حرفها که مرا از دهانم میکشند بیرون.. - و سلام.. : )
اوهوم...
شب پره
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1391 ساعت 09:19 ق.ظ
زبان به عنوان یک پاور-دیفرانس پوشیدگی آپوفانتیس است و بر طبق همین ساخت بنیادی زبان می توان دو گونه از سکوت را از هم متمایز ساخت.سکوت زبان در زبان آوریش و سکوت آن چه که در زبان به صورت هر حکمی بیان شده که همان مستورگی آپوفانتیکی است.چیزی که «امر واقع»لاکانی(بیانی از یک نا -بیان-ماندگی در هر بیان که زبان توانایی نمادینه کردن آن(واقعی ساختن آن)را ندارد) یا «آن چه که از مقاومت خود برای گفته نشدن دست بر نمی دارد»در تشخیصش ناتوان است این است که «امر واقع»همان زبان است.این جمله اکنون مشهور که در ابتدا آن را نه آن نویسنده ی ایرانی که نویسنده «بیگانه» بیان کرده است«سرمایه های هر کس به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد»و اکنون تحت تعبیر شدگی عمومی به یک پرگویی تقلیل یافته٬ به همین امر اشاره دراد که هر سرمایه ی واقعی٬هر آن چه هست و جدای از این موارد هر آپوفانتیکی فراسوی زبان است.تاریخ زبان تاریخ سکوت و انحلال دازاین در هستی زبان است .شاید نیچه در این گفته ی خود که ما اخلاق ستیزان آن حد نهایی هستیم محق بود اما باید این را هم بگوییم فراسوی زبان٬گرداگرد آن شبحی در حال پرواز است.شبحی که در «پیش افکندن» خود زبان را خواهد بلعید.فراسوی حد نهایی:«روح»٬فراسوی حد نهایی ماییم٬ما زبان ستیزان...
مثل همون حرفایی که به ده صورت مختلف با بکاسپیس پاک میکنی ؟؟؟
نه این با اونا فرق داره...
مثل بعضی حرفها که مرا از دهانم میکشند بیرون..
-
و سلام..
: )
اوهوم...
زبان به عنوان یک پاور-دیفرانس پوشیدگی آپوفانتیس است و بر طبق همین ساخت بنیادی زبان می توان دو گونه از سکوت را از هم متمایز ساخت.سکوت زبان در زبان آوریش و سکوت آن چه که در زبان به صورت هر حکمی بیان شده که همان مستورگی آپوفانتیکی است.چیزی که «امر واقع»لاکانی(بیانی از یک نا -بیان-ماندگی در هر بیان که زبان توانایی نمادینه کردن آن(واقعی ساختن آن)را ندارد) یا «آن چه که از مقاومت خود برای گفته نشدن دست بر نمی دارد»در تشخیصش ناتوان است این است که «امر واقع»همان زبان است.این جمله اکنون مشهور که در ابتدا آن را نه آن نویسنده ی ایرانی که نویسنده «بیگانه» بیان کرده است«سرمایه های هر کس به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد»و اکنون تحت تعبیر شدگی عمومی به یک پرگویی تقلیل یافته٬ به همین امر اشاره دراد که هر سرمایه ی واقعی٬هر آن چه هست و جدای از این موارد هر آپوفانتیکی فراسوی زبان است.تاریخ زبان تاریخ سکوت و انحلال دازاین در هستی زبان است .شاید نیچه در این گفته ی خود که ما اخلاق ستیزان آن حد نهایی هستیم محق بود اما باید این را هم بگوییم فراسوی زبان٬گرداگرد آن شبحی در حال پرواز است.شبحی که در «پیش افکندن» خود زبان را خواهد بلعید.فراسوی حد نهایی:«روح»٬فراسوی حد نهایی ماییم٬ما زبان ستیزان...
من می شنوم ! ۲ بار !
خوبه...