چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

همه از گورستان شروع نمیکنن

از گورستان که آغاز میکنی همین میشود...


نوشته شده توسط تو

من خواستم همش رو ببرم و نشده

نمیشود تمام چیزها را با خود برد. گاهی باید بعضی چیزها را جا گذاشت و رفت...


نوشته شده توسط تو

و این شُکوه...

بعضی از مشکلات شِکوه ندارند، شُکوه دارند جانِ من، شُکوه...

آیا این حجم حقیقت دارد؟

من ناگهان از این همه حضور شوکه شدم...


نوشته شده توسط تو