چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

تو قبلا دویده ای

تو پیش از نوشتن می آیی

حضور تو قبل از تمام واژه هاست...


نوشته شده توسط تو

نظرات 3 + ارسال نظر
روباه مکار دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ب.ظ http://sherover.blogsky.com

و بعدش هم هست

بله هست...

شب پره سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ

«لحظه ی دیدار»را از حیث آنتولوژیکی چگونه می توان ویژگی نمایی نمود؟آیا در «لحظه ی دیدار»چیزی به مثابه چشم-دید نمایان میگردد؟آیا در «لحظه ی دیدار» به طور مثال کسانی که در فراق از هم زیسته اند رو در رو می گردند؟و به طور کلی چیست آن چه ما «لحظه ی دیدار» می نامیمش؟
«در لحظه ی دیدار هیچ چیز نمی تواند پیش آید(رخ دهد)٬بلکه این لحظه به مثابه حال-حاضر خودینه به دازاینdaseinمجال میدهد تا چیزی که به مثابه دردستی یا فرادستی می تواند در«زمانی»باشد یرای نخستین بار تلاقی شود».«لحظه ی دیدار» از طریق دلالت بر هیچ نوع ساخت رمانتیکی خصلت نمایی نمی گردد.آن از هر نوع رمانتیسیسم مبتذلی مبرا است.«لحظه ی دیدار»لحظه ایست در آستانه نخستین شب «روحی» زندگی.لحظه ای که دازاین در اگزیستانسیال بنیادی خویش یعنی «پروا» (پیشاپیش-فراپیش-خود-هستن در هستن-در کنار-جهان)آن جایشda را می گشاید و در این گشایش بر مبنای فهمیدن(خوینه ترین-خود-هستن-توانستن)خودش یعنی امکان های اگزیستانسیالش را می اگزید.و از این جا می توان پلی به سوی بازگشت جاویدان بر کشید:بازگشت جاویدان به مثابه ی فهمیدن بر اساس پروا با اراده ی معطوف به قدرت در لحظه ی دیدار...

مهندس هویج سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:10 ب.ظ http://havijoo.blogsky.com

جملات قشنگی مینویسی. کوتاه، با معنی و تمام کننده..
موفق باشی دوست من

من دوست تو نیستما. حواستو جمع کن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد